کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طفره رفتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
طفرة
لغتنامه دهخدا
طفرة. [ طَ رَ ] (ع اِ) سرشیر. (منتهی الارب ).
-
طفرة
لغتنامه دهخدا
طفرة. [ طَ رَ ] (ع مص ) طفور.(منتهی الارب ). برجستن . بالا برجستن . (منتهی الارب ). برجستن از روی چیزی : و چون وحشی در دام افتاده را که صیاد بازیچه و مضحکه را رسن فرا او گذارد تا او به نشاط طفره کند. (جهانگشای جوینی ). || در اصطلاح ابراهیم بن سیار نظ...
-
جستوجو در متن
-
حدس
لغتنامه دهخدا
حدس . [ ح َ ] (ع مص ) شتافتن . (منتهی الارب ). سرعت . (کشاف اصطلاحات الفنون ). بشتاب رفتن . || الرمی ، و منه الحدس و هو الظن . (معجم البلدان ). حدس بسهم ؛ به تیر زدن . تیر زدن . (منتهی الارب ). || غلبه کردن در انداختن کسی را. || فروخوابانیدن . افکندن...
-
تاریخ خراجی
لغتنامه دهخدا
تاریخ خراجی . [ خ ِ خ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سنه ٔ مالیه . سنه ٔ خراجیه . سال خراجی . فصل دریافت خراج و مالیات . تقی زاده در گاه شماری آرد: علاوه بر آنکه بر اثر انتشار علوم یونانی و مخصوصاً علم نجوم بین مسلمین ، آنها ناقص بودن سال 365روزه از سال...
-
جستن
لغتنامه دهخدا
جستن . [ ج َ ت َ ] (مص ) رها شدن . (برهان ) (شرفنامه ٔ منیری ) (آنندراج ). رهائی یافتن . رَستن . (ناظم الاطباء). خلاص شدن : ز بددست ضحاک تازی ببست به مردی ز چنگ زمانه بجست . فردوسی .که جستی سلامت ز کام نهنگ بگاه گریزش نکردی درنگ . فردوسی .پرستندگان آ...
-
نادرشاه افشار
لغتنامه دهخدا
نادرشاه افشار. [ دِ هَِ اَ ] (اِخ ) سرسلسله ٔ پادشاهان افشاریه ٔ ایران است . وی در 28 محرم سال 1100 هَ . ق . درناحیه ٔ دستگرد از توابع دره گز متولد شد، پدر او امامقلی قرقلو از ایل افشار بود، ایل افشار از ایل هائی است که شاه عباس کبیر به دوران سلطنت خ...
-
گاه
لغتنامه دهخدا
گاه . (اِ) عصر. دوره . زمان : و از خلق نخست که را آفرید از گاه آدم تا این زمانه . (ترجمه ٔ طبری بلعمی ).چنین تا بگاه سکندر رسیدز شاهان هر آنکس که آن تخت دید. فردوسی .باده ای چون گلاب روشن و تلخ مانده در خم ز گاه آدم باز. فرخی .هر شاعری به گاه امیری ب...