کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طفر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
طفر
لغتنامه دهخدا
طفر. [ طَ ] (ع مص ) طفور. طفرة. برجستن .
-
طفر
لغتنامه دهخدا
طفر. [ طَف ْ ف ِ ] (اِخ ) بیابان موحشی است میان باعقوبا و دقوقا از اعمال راذان که در آن نه آب است و نه چراگاه و نه اثر ساکنی و نه نشان راهروی . یاقوت گوید:هنگام مسافرت از بغداد به اربل یک بار از آنجا گذشتیم و راهنمای ما به هدایت ستاره ٔ جدی پیش میرفت...
-
واژههای همآوا
-
تفر
لغتنامه دهخدا
تفر. [ ت َ ف ِ ] (ع ص ) مرد چرکین . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به تفران شود.
-
جستوجو در متن
-
طفرجیل
لغتنامه دهخدا
طفرجیل . [ طَ رَ ] (اِخ ) نام یکی از شهرهای مغرب . یاقوت گوید: ممکن است این نام را مرکب از دو کلمه ٔ طفر بمعنی بیابان و جیل بمعنی امت گرفت و لکن آن نامی است اعجمی . (معجم البلدان ).
-
وثب
لغتنامه دهخدا
وثب . [ وَ ] (ع مص ) وثاب . وثبان . وثوب . برجستن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). جهیدن و برخاستن و ایستادن . (اقرب الموارد): وثب یثب وثباً و وثباناً و وثوباً و وثیباً وثبةً؛ طفر و قفز و نهض و قام .(اقرب الموارد). || نشستن «در لغت حمیر».(اقرب الموار...