کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طریدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
طریدن
لغتنامه دهخدا
طریدن . [ طَ دَ ] (مص ) ظاهراًبمعنی راهزنی کردن و دزدی و عیاری است : مر او را خود ز جنس خود رهاندی که شد طرار در ایمان طریدن . ناصرخسرو (دیوان ص 366).و رجوع به تریدن شود.
-
واژههای همآوا
-
تریدن
لغتنامه دهخدا
تریدن . [ ت َ دَ ] (مص ) بیرون کشیدن . (فرهنگ جهانگیری ). کشیدن و بیرون آوردن . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کشیدن . (غیاث اللغات )(فرهنگ رشیدی ). تزیدن . (برهان ). و اصح بمعنی کشیدن ،تزیدن باشد. (فرهنگ رشیدی ). و رجوع به تزیدن شود...
-
تریدن
لغتنامه دهخدا
تریدن . [ ت ُ دَ ] (مص ) رمیدن . (برهان ) (فرهنگ جهانگیری ) (غیاث اللغات ) (انجمن آرا) (آنندراج ). رمیدن و گریختن . (ناظم الاطباء). رمیدن و شوریدن ، مرادف توریدن . (فرهنگ رشیدی ).