کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طرم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
طرم
لغتنامه دهخدا
طرم . [ طَ رَ ] (ع مص ) کبود گردیدن دندانها. یقال : طَرِمَت ْاسنانه طَرَماً. || روان و جاری گردیدن انگبین از خانه ٔ مگس و پر شدن آن از آن . (منتهی الارب )(آنندراج ). روان شدن شهد از شان . (منتخب اللغات ).
-
طرم
لغتنامه دهخدا
طرم . [ طِ / طَ ] (اِخ ) ابن بری گفته است موضعی است . ابن مأنوس گوید : طرقت فُطَیْمَةُارحل السفربالطرم بات خیالها یسری .صاحب اللسان گوید: به خط شیخ رضی الدین شاطبی حاشیه ای دیدم که نوشته بود: طرم بفتح شهر وهشوذان است که عضدالدوله ٔ فناخسرو آن را منه...
-
طرم
لغتنامه دهخدا
طرم . [ طِ / طَ ] (ع اِ) انگبین با موم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). انگبین . (مهذب الاسماء). عسل . (دهار). شهد غلیظ. (غیاث اللغات ). || مسکه و انگبین که خانه را پر کرده باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). مسکه و عسل راگویند. (برهان ). زبد است و عسل را ن...
-
طرم
لغتنامه دهخدا
طرم . [ طُ ] (ع اِ) کوره ٔ آتش . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کانون آتش . (منتخب اللغات ). || درختی است . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
طرم
لغتنامه دهخدا
طرم . [ طُ رُ ] (اِ صوت ) بانگ دهل و نقاره باشد. (برهان ) (آنندراج ).
-
طرم
لغتنامه دهخدا
طرم . [ طُ رُ ] (فرانسوی ، اِ) نوعی بازی ورق است .
-
واژههای مشابه
-
طرم باز
لغتنامه دهخدا
طرم باز. [ طُ رُ] (نف مرکب ) آنکه طُرُم بازد. رجوع به طُرُم شود.
-
چقا طرم
لغتنامه دهخدا
چقا طرم . [ چ َ طُ رُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سیلاخور بخش الیگودرز شهرستان بروجرد که در 51 هزارگزی شمال خاور الیگودرز، کنار راه مالرو لیلان به دارشو واقع است . جلگه و معتدل است و 441 تن سکنه دارد. آبش از قنات و چاه . محصولش غلات و پنبه . شغل اهالی...
-
سالار صاحب سمران طرم
لغتنامه دهخدا
سالار صاحب سمران طرم .[ رِ ح ِ ب ِ س ِ ط؟ ] (اِخ ) یا سلار، که در زمان مردآویز زیار دیلمی صاحب آذربایجان شد و بعد از آن پسر وی صاحب آذربایجان گردید. (رودکی سعید نفیسی ص 415).
-
طاق و طرم
لغتنامه دهخدا
طاق و طرم . [ ق ُ طُ رُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) رجوع به طاق و طرنب شود : از پی طاق و طرم خواری کشیدبر امید عزّ در این خواری خوشید.مولوی .
-
واژههای همآوا
-
ترم
لغتنامه دهخدا
ترم . [ ] (اِ) نوعی است از انواع تره ها و از سیسنبر تیزتر است . (از ترجمه ٔ صیدنه ).
-
ترم
لغتنامه دهخدا
ترم . [ ت َ ] (اِ) آن بخار که مانند ابر بود لکن بیشتر به زمین نزدیک باشد و آن مثل دود است که هوا را تاریک گرداند و آنرا ترم تژ و تروتژ نیز گویند. به تازیش ضباب خوانند. (شرفنامه ٔ منیری ). بخار و نژم . (ناظم الاطباء). مصحف نزم و نژم . (برهان قاطع چ مع...
-
ترم
لغتنامه دهخدا
ترم . [ ت َ ] (اِخ ) نصر گوید نام قدیمی اُوال است به بحرین . (از معجم البلدان ).