کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طرفدار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
طرفدار
لغتنامه دهخدا
طرفدار. [ طَ رَ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) کنایه از پادشاهان است . (برهان ). پادشاه عظیم الشأن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). و طرفدار عالم چهار بودند: اول کیومرث ، دوم کیقباد، سوم کیکاوس ، چهارم کیخسرو. (آنندراج ). || حاکم . (آنندراج ). حکام . (برهان ). ح...
-
واژههای مشابه
-
طرفدار انجم
لغتنامه دهخدا
طرفدار انجم . [ طَ رَ رِ اَ ج ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آفتاب عالمتاب است . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). و رجوع به مجموعه ٔ مترادفات ص 13 شود.
-
طرفدار پنجم
لغتنامه دهخدا
طرفدار پنجم . [ طَ رَ رِ پ َ ج ُ ] (اِخ ) کنایه از ستاره ٔ مریخ است ، چه فلک پنجم جای اوست . (برهان ) (غیاث اللغات ). || پادشاه ترکستان را نیز گویند، بسبب آنکه اقلیم پنجم در تصرف اوست . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ) : جهان خسروا زیر هفت آسم...
-
بی طرفدار
لغتنامه دهخدا
بی طرفدار. [ طَ رَ ] (ص مرکب ) (از: بی + طرف + دار) آنکه طرف و جانب کسی را نگیرد و تعصب از وی نکشد. (ناظم الاطباء). || آنکه طرفدار و موافق ندارد. بی حامی .
-
جستوجو در متن
-
آزادیخواه
لغتنامه دهخدا
آزادیخواه . [ خوا / خا ] (نف مرکب ) طرفدار حکومت آزاد. آزادی طلب .
-
سودپرست
لغتنامه دهخدا
سودپرست . [ پ َ رَ ](نف مرکب ) نفعپرست . آنکه طرفدار سود باشد. سودجو.
-
فیزیوکرات
لغتنامه دهخدا
فیزیوکرات . [ یُک ْ ] (فرانسوی ، ص ، اِ) کسی که طرفدار فیزیوکراسی باشد. (فرهنگ فارسی معین ).
-
پارتیزان
لغتنامه دهخدا
پارتیزان . (فرانسوی ، ص ، اِ) جانبدار. طرفدار. هواخواه . || معتقد به عقیده یا مسلکی .
-
بلشویک
لغتنامه دهخدا
بلشویک . [ ب ُ ش ِ ](فرانسوی ، ص )طرفدار بلشویسم . (فرهنگ فارسی معین ).
-
زیین
لغتنامه دهخدا
زیین . [ زِ ] (ص ) صاحب طرف و صاحب جانب را گویند. (برهان ) (آنندراج ). جانبدار و طرفدار و رفیق و دامنگیر. (ناظم الاطباء).
-
صهیونیسم
لغتنامه دهخدا
صهیونیسم . [ ص ِ ] (اِ) مسلک گروهی که طرفدار سلطه و نفوذ یهودیان بر اقوام و ملل دیگرند.
-
جمهوریخواه
لغتنامه دهخدا
جمهوریخواه . [ ج ُ خوا/ خا ] (نف مرکب ) جمهوری خواهنده . طرفدار حکومت جمهوری . (فرهنگ فارسی معین ).
-
جانب گیر
لغتنامه دهخدا
جانب گیر. [ ن ِ ] (نف مرکب ) حامی . مددکار. (آنندراج ). جانب گیرنده . جانب نگاه دارنده . طرفدار.