کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طرغای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
طرغای
لغتنامه دهخدا
طرغای . [ طَ رَ ] (اِخ ) پسر هلاکو که در قتل کیخاتو پسر اباقا شرکت داشت . رجوع به تاریخ مغول تألیف اقبال ص 251، 270، 271 و رجوع به طراقای شود.
-
واژههای همآوا
-
طرقای
لغتنامه دهخدا
طرقای . [ طَ ] (اِخ ) از شاهزادگان مغول است . رجوع به جامعالتواریخ چ بلوشه ص 66 شود.
-
ترغای
لغتنامه دهخدا
ترغای . [ ت ُ / ت َ ] (اِخ ) (امیر...) ابن امیر برکل . از سرداران مغول و پدر امیر تیمور گورکان بود. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 393 شود. صاحب سنگلاخ در ذیل «تورغای » آرد:... و نیز نام پدر امیر تیمور گورکانست ، و بفتح راء هم مستعملست ... (سنگلاخ ص...
-
ترغای
لغتنامه دهخدا
ترغای . [ ت ُ / ت َ ] (ترکی ، اِ) ترکی است . صاحب سنگلاخ در ذیل «تورغای » آرد: پرنده ای از گنجشک بزرگتر که آن را به فارسی شانه بسر و بعربی هدهد گویند... (سنگلاخ ص 172). و رجوع به تُرغی شود.
-
جستوجو در متن
-
طراقای
لغتنامه دهخدا
طراقای . [ ] (اِخ ) پنجمین پسر از پسران هلاکوخان ،و مادر او یورقچین و قما بود. (حبیب السیر چ خیام ). اقبال در تاریخ مغول این اسم را طرغای ضبط کرده و گوید: در سال 695 هَ . ق . قریب ده هزار نفر از مغول از طایفه ٔ اویرات به ریاست طرغای از خوف غازان به پ...
-
اغول
لغتنامه دهخدا
اغول . [ ] (اِخ ) بایدو.... پسر طرغای و نواده ٔ هلاکو که بر بغداد و عراق حکومت داشت و بمخالفت با گیخاتو قیام کرد و سرانجام لشکریان گیخاتو را شکست داد و خود او فراری و کشته شد. (از تاریخ مغول عباس اقبال ص 251).
-
زاویه ٔ ظاهری
لغتنامه دهخدا
زاویه ٔ ظاهری . [ ی َ ی ِ هَِ ری ی ] (اِخ ) زاویه ای است در قاهره و تا پیش از حوادث سال حمام طرغای مجاور این زاویه بوده و پس از آن حادثه که حمام طرغای ویران گردیدبجای آن در جوار زاویه ، بستانی ایجاد شد که بنام عبدالرحمن صیرفی جمال الدین استاداری که م...
-
بایدوخان
لغتنامه دهخدا
بایدوخان . (اِخ ) پادشاه ششم از هلاکوئیان . (ناظم الاطباء). پسر طرغای بن هلاکوخان و برادرزاده ٔاباقا بود که مدتها بر عراق و بغداد حکومت داشت و بعد از قتل گیخاتو از جمادی الاولی 694 تا ذی القعده ٔ 694 هَ . ق . به ایلخانی برگزیده شد ولی غازان خان با او...
-
مغول
لغتنامه دهخدا
مغول . [ م ُ غُل ْ ] (اِخ ) یکی از اقوام زردپوستی است که اصلاً در قسمتی از آسیای مرکزی و شرقی زندگی می کردند. این قوم از طوایف متعدد مرکب بوده اند که از جهت کثرت عدد خانواده و وسعت اراضی با یکدیگر اختلاف بسیار داشته اند و مهمترین این طوایف عبارت بودن...
-
غازان
لغتنامه دهخدا
غازان . (اِخ ) فرزند ارغون بن اباقابن هولاکوبن تولوی بن چنگیز، هفتمین ایلخانان مغولی (از هلاکو ببعد) ایران است که از سال 694 تا سال 703 هَ . ق . فرمانروای کشور ایران بوده است . غازان خان در زمان ایلخانی ارغون خان از طرف پدر مأمور اداره ٔ امور خراسان...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) خالدی زنجانی (خواجه ) ملقب به صدرالدین و صدر جهان و چاویان . وزیر کیخاتوبن اباقا.صاحب حبیب السیر گوید: در جامعالتواریخ جلالی مسطور است که خواجه صدرالدین احمد خالدی از قاضی زادگان ولایت زنجان بود و در اوائل حال چندگاه ملازمت طغ...