کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طرسوسی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
طرسوسی
لغتنامه دهخدا
طرسوسی . [ طَ رَ / طَ ] (اِخ ) ابراهیم بن عمادالدین حنفی . بسال 1345 م . در دمشق سمت قضاء حنفی را داشته است و در حدود 1356 م . درگذشته . او راست : انفعالوسائل الی تحریرالمسائل در فروع که نسخه ٔ خطی آن در استنبول موجود است . (اعلام المنجد).
-
طرسوسی
لغتنامه دهخدا
طرسوسی . [ طَ رَ / طَ ] (اِخ ) او راست : کشف القناع عن مسألةالسماع . السراج الوهاج . ردالنصاری . (کشف الظنون ).
-
طرسوسی
لغتنامه دهخدا
طرسوسی . [ طَ رَ / طَ ] (اِخ ) محمدبن احمدبن محمد الطرسوسی . او راست : تقریرات علی کتاب المراءة در اصول فقه حنفی که در آستانه (اسلامبول ) بسال 1304 هَ . ق . به چاپ رسیده است . دیگر حاشیه ای که بنام حاشیه ٔطرسوسی معروف است . این حاشیه را بر کتاب مرقاة...
-
طرسوسی
لغتنامه دهخدا
طرسوسی . [ طَ رَ / طَ ] (ص نسبی ) منسوب به شهر طرسوس است که از شهرهای مرزی شام است . (سمعانی ).
-
واژههای مشابه
-
طرسوسی کردن
لغتنامه دهخدا
طرسوسی کردن . [ طَ رَ / طَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) چپاول و غارت کردن ، چون مطابق اسناد تاریخی هنگامی که رومیان شرقی برشهر طرسوس چیرگی و تسلط یافتند، از هیچ نوع نهب و غارت نسبت به اموال مسلمانان دریغ نکردند. ظاهراً در عصر شیخ ابوسعید ابوالخیر هر نوع چپاول...
-
ابوطاهر طرسوسی
لغتنامه دهخدا
ابوطاهر طرسوسی . [ اَ هَِ رِ طَ ] (اِخ ) محمدبن حسن بن علی بن موسی نویسنده ٔ افسانه های چند به زبان فارسی از جمله ٔ: قهرمان نامه و داراب نامه (سرگذشت دارا و اسکندر)و کران حبشی و کتب مزبوره به ترکی ترجمه شده است .
-
جستوجو در متن
-
ابوذر
لغتنامه دهخدا
ابوذر. [ اَ ذَرر ] (اِخ ) طرسوسی . او راست : الخصال فی فروع الحنفیه .
-
ابوالعباس
لغتنامه دهخدا
ابوالعباس . [ اَ بُل ْ ع َب ْ با ] (اِخ ) احمدبن عمران صاغانی مقری . از مردم چاغان قریه ای بمرو. او از ابوبکر طرسوسی روایت کند.
-
شاول
لغتنامه دهخدا
شاول . [ وو ] (اِخ ) شائول . نام پولس طرسوسی در زبان عبری باشد و او یکی از حواریان ممتازقبایل بود. (قاموس کتاب مقدس ). رجوع به پولس شود.
-
ابوعثمان
لغتنامه دهخدا
ابوعثمان . [ اَ ع ُ ] (اِخ ) سعیدبن شبیب طرسوسی . از روات حدیث است و از ابن ابی زائده روایت کند.
-
ابوعمرو
لغتنامه دهخدا
ابوعمرو. [ اَ ع َم ْرْ ] (اِخ ) عثمان بن عبداﷲبن ابراهیم طرسوسی . رجوع به عثمان ... شود.
-
ادی
لغتنامه دهخدا
ادی . [ ] (اِخ ) طرسوسی . از اطباء دوره ٔ فترت بین ابقراط و جالینوس است . رجوع به عیون الانباء ابن ابی اصیبعه ج 1 ص 36 شود.
-
صافی
لغتنامه دهخدا
صافی . (اِخ ) ابن ابراهیم بن حسن مقری طرسوسی ضریر، مکنی به ابی البرکات . وی تعبیر خواب میکرد. سپس به حدیث رو آورد و از علی عاقولی و ابراهیم مقدسی خطیب حدیث شنید و بسال 527 هَ . ق . درگذشت و در باب الصغیر دفن شد. (تهذیب تاریخ ابن عساکر ج 6 ص 361).