کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طراری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
طراری
لغتنامه دهخدا
طراری . [ طَرْ را ] (حامص ) عیّاری . کیسه بری . || گربزی .
-
واژههای مشابه
-
ابن طراری
لغتنامه دهخدا
ابن طراری . [ اِن ُ طَ را را ] (اِخ ) قاضی ابوالفرج معافی بن زکریابن یحیی جریری نهروانی . متفنن در علوم کثیره . مدتی قضاء بغداد داشت و در ادب شاگرد نفطویه بود و از روات حدیث بسیار شنود و شعر نیکو میگفت . در مذهب پیرو محمدبن جریر طبری بود که پنجم ْ مذ...
-
جستوجو در متن
-
ابوالفرج
لغتنامه دهخدا
ابوالفرج . [ اَ بُل ْ ف َ رَ ] (اِخ ) معافی بن زکریا. رجوع به ابوالفرج بن طراری شود.
-
ابوالفرج
لغتنامه دهخدا
ابوالفرج . [ اَ بُل ْ ف َرَ ] (اِخ ) جریری . رجوع به ابوالفرج بن طراری شود.
-
چاچولبازی
لغتنامه دهخدا
چاچولبازی . (حامص مرکب ) شارلاتانی حقه بازی . شیادی . طراری . زبان بازی . هوچیگری .
-
کیسه بری
لغتنامه دهخدا
کیسه بری . [ س َ / س ِ ب ُ ](حامص مرکب ) عمل و شغل کیسه بر. جیب بری . (فرهنگ فارسی معین ). طراری . رجوع به کیسه بر و کیسه بریدن شود.
-
وزانی
لغتنامه دهخدا
وزانی . [ وَزْ زا ] (حامص ) وزن کردن . بارها را به ترازو یا قپان یا آلت وزن سنجیدن و وزن آنها را تعیین کردن : ز روی حرص و طراری نیارد وزن در پیشت همه علم خدا آنگه که بنشینی بوزانی .سنایی .
-
اطراره
لغتنامه دهخدا
اطراره . [ ] (اِخ ) این نام در روضات الجنات در ضمن شرح حال معافی بدین سان آمده است :ابوالفرج معافی بن یحیی بن زکریا نهروانی جریری معروف به اطراره . ولی صاحب معجم المؤلفین (ج 12 ص 302) درذیل معافی بن طرار آرد: معافی بن زکریابن یحیی بن حمیدبن حمادبن د...
-
کیسه بریدن
لغتنامه دهخدا
کیسه بریدن . [ س َ / س ِ ب ُدَ ] (مص مرکب ) به تردستی و عیاری پول مردم را ربودن . زر و سیم را از کیسه ٔ دیگران دزدیدن . کیسه بری کردن . جیب بریدن . جیب بری کردن . طراری کردن : گرت سلام کنددانه می نهد صیادورت نماز برد کیسه می بُرد طرار.سعدی .
-
طرار
لغتنامه دهخدا
طرار. [طَرْ را ] (ع ص ) کیسه بر. (منتهی الارب ) (مجمل اللغة).بمعنی عیار است که کیسه بر باشد. (برهان ). گره بر. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). دزد. (غیاث اللغات ). دزد که آستین تا گریوان بشکافد. (مهذب الاسماء) : آنکه طرار است زر و سیم برد و این جهان عمر ب...
-
بل
لغتنامه دهخدا
بل . [ ب ُ ] (ص ) مؤلف فرهنگ جهانگیری گوید: احمق و نادان ، که آن را به تازی ابله گویند، و شعر ذیل را از مولوی شاهد آرد : من بلم خود را اگر زخمی زدم بر خود زدم ور به طراری ربودم رخت طراری چه شد.مرحوم دهخدا دریادداشتی راجع به این لغت چنین نوشته است : ...
-
کف رفتن
لغتنامه دهخدا
کف رفتن . [ ک َ رَ ت َ ] (مص مرکب ) دزدیدن و چیزی به فریب از میان بردن و به عیاری و طراری بردن . (آنندراج ). دزدیدن . یواشکی چیزی را برداشتن . معمولاً به دزدیهای کوچک و مختصر (و غالباً کودکانه ) اطلاق میشود. (از فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ).دزدید...
-
یاخشی
لغتنامه دهخدا
یاخشی . (ترکی ، ص ، ق ) خوب . یاخچی .- یاخشی یاخشی ؛ کنایه از مردی بی اراده . مردی که به اراده ٔ دیگران کار کند و خود جزنامی نباشد و مأخوذ است از این حکایت : طراری چندگه به خرسی گفتن کلمه ٔ یاخشی یاخشی را آموخته بود و تنگ غروبی بدو لباسهای فاخر پوش...