کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طخفة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
طخفة
لغتنامه دهخدا
طخفة. [ طَ ف َ ] (اِخ ) کوهی است سرخ دراز و در برابر آن چاههاست . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || آبخوری است در حمای ضریة. (منتهی الارب ). || نام جائی است . از آن است : یوم طخفة مر بنی یربوع را با قابوس بن منذر ابن ماءالسماء. (منتهی الارب ). یاقوت در م...
-
طخفة
لغتنامه دهخدا
طخفة. [ طَ ف َ ] (ع ص ، اِ) ابر تنکی که آسمان از خلال آن دیده شود. (اقرب الموارد). ج ، طخاف .
-
جستوجو در متن
-
طقفة
لغتنامه دهخدا
طقفة. [ طَ ف َ ] (اِخ ) ابن قیس غفاری . صحابی است . یا صواب طخفة به خاء معجمه ، یا طغفة به غین معجمه ، یا قیس بن طخفة، یا یعیش بن طخفة، یا عبداﷲبن طغفة، یا طخفةبن ابی ذر است . (منتهی الارب ).
-
طخاف
لغتنامه دهخدا
طخاف . [طِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ طخفة. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
بیض
لغتنامه دهخدا
بیض . [ ب َ ] (اِخ ) ذوبیض ؛ زمینی است میان جبلة و طخفة. (از معجم البلدان ).
-
فرج
لغتنامه دهخدا
فرج . [ ف َ ] (اِخ ) نصر گوید راهی است بین اُضاخ و ضریه و دو کوه طخفه و رجام در دو طرف آن است . (از معجم البلدان ).
-
رابغة
لغتنامه دهخدا
رابغة. [ ب ِ غ َ ] (اِخ ) از منزلگاههای حاجیان بصره بین امرة و طخفة است و گفته شده است رابغة آبی است از بنی حلیف از قبیله بجبله همسایگان بنی سلول .
-
ضریة
لغتنامه دهخدا
ضریة. [ ض َ ری ی َ ] (اِخ ) گویند زمینی است به نجد میان جدیلة و طخفة که حجاج بصره بدانجا فرودآیند و ذکر آن در ایام و اشعار عرب آمده است . (معجم البلدان ).
-
بشر
لغتنامه دهخدا
بشر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن عمرو ریاحی . وی از کسانی بود که در جنگ طخفه ، حسان بن منذر را اسیر کرد. رجوع به عقدالفرید ج 6 ص 88 شود.
-
حارث
لغتنامه دهخدا
حارث . [ رِ] (اِخ ) ابن شهاب از بزرگان معاصر نعمان ابن منذر وحاجب بن زرارة است و در یوم طخفه پیش نعمان بود. رجوع به عقدالفرید چ محمد سعید العریان ج 6 ص 87 شود.
-
ظلال
لغتنامه دهخدا
ظلال . [ ظَل ْ لا / ظَ ] (اِخ ) آبی است نزدیک ربذة و به قول بعضی وادیی است در شربّة. ابوعبید گوید: ظلال ُ سَوان ، به جانب چپ طخفة وقتی که به سوی مکه روی کنی و متعلق به بنی جعفربن کلاب است . این کلمه را به طاء مهمله نیز نوشته اند. رجوع به معجم البلدان...
-
جردالقصیم
لغتنامه دهخدا
جردالقصیم . [ج َ رَ دُل ْ ق َ ] (اِخ ) نام موضعی است که در راه بصره بمکه در دومنزلی قریتان قرار دارد و قریتان یک منزل پایین تر از رامه و پس از آن امرةالحمی و پس از آن طخفه و سپس ضریه است . (از معجم البلدان ) : یا زیها الیوم علی مبین علی مبین جردالقصی...
-
حارث
لغتنامه دهخدا
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن مرطبن سفیان بن مجاشع. از بزرگان عرب است بجاهلیت و در یوم طخفة حاجب ابن زراره از نعمان در خواست که رفادت حارث را باشد . رجوع به عقدالفرید چ محمد سعید العریان ج 6 ص 86 شود.
-
طارق
لغتنامه دهخدا
طارق . [ رِ ] (اِخ ) ابن عمیرة. وی در یکی از ایام معروف عرب «یوم طخفة» اسب قابوس پسر نعمان بن منذر را با تیر بزد و آن راپی کرد. خواست موی پیشانی قابوس را هم بسترد، قابوس گفت ستردن موی پیشانی پادشاهان نه سزاست . طارق دست از این اندیشه بازداشت و ساز سف...