کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طبیعی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
طبیعی
لغتنامه دهخدا
طبیعی . [ طَ ] (ص نسبی ) (علم ...) دانشی است که از احوال اجسام طبیعی بحث میکند و موضوع آن جسم است . (از کشف الظنون ). و صاحب کشاف اصطلاحات الفنون آرد: طبیعی بر یکی از علوم مدون حکمت نیز اطلاق شود چه علم حکمت به دو گونه ٔ عملی و نظری تقسیم گردد و حکمت...
-
طبیعی
لغتنامه دهخدا
طبیعی . [ طَ عی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به طبیعت . غریزی . جبلی . ذاتی . فطری . نهادی . سرشتی . گوهری . گُهری . خِلقی . مقابل ِ صناعی و عملی و مصنوعی و ساختگی و معمولی : بخشش او طبیعی و گهریست بخشش دیگران به روی و ریاست . فرخی .چه بود عارض تو لاله ٔ طب...
-
واژههای مشابه
-
نه طبیعی
لغتنامه دهخدا
نه طبیعی . [ ن َ طَ ] (ص مرکب )غیرطبیعی . مقابل طبیعی . (فرهنگ فارسی معین ) : هم به کیفیت و هم به کمیت برون آمدن وی نه طبیعی بود. (هدایةالمتعلمین ص 187،از فرهنگ فارسی معین ).
-
سال طبیعی
لغتنامه دهخدا
سال طبیعی . [ ل ِ طَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سال طبیعی عبارت است از آن مدت که اندراو یکبار گردش گرما و سرما و کشت و زه بتمامی بود و آغاز این مدت از بودن آفتاب است بنقطه ای از فلک البروج تا بدو بازآید. و از این جهت به آفتاب منسوب کرده اند این سال و ...
-
عالم طبیعی
لغتنامه دهخدا
عالم طبیعی . [ ل َ م ِ طَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مراد از عالم طبیعی مقابل مجردات و عقول است که عالم شهادت باشد. (از مبداء ومعاد ملاصدرا ص 302). و رجوع به اسفار ج 2 ص 177 شود.
-
جسم طبیعی
لغتنامه دهخدا
جسم طبیعی .[ ج ِ م ِ طَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آن است که مر او را قوت الهی جنباننده و قهرکننده است بی آلتی بر سه جهت . (از زادالمسافرین 35). جوهری است که در جهات سه گانه ٔ طول و عرض و عمق انقسام پذیر باشد و آن طبیعتی است از طبایع یا حقیقتی است از ...
-
تاریخ طبیعی
لغتنامه دهخدا
تاریخ طبیعی . [ خ ِ طَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) تحقیق و تتبع درباره ٔ موجوداتی است که در طبیعت وجود دارند. علم الاشیاء. ظاهراً این اسم به علم مزبور پس از تسمیه ٔ پلینیوس کتاب خود را ، اطلاق شده است .
-
پیوند طبیعی
لغتنامه دهخدا
پیوند طبیعی . [ پ َ / پ ِ وَ دِ طَ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح نجوم ) اتصال طبیعی ، آن است که چون دو کوکب به دو برج باشند متفق به قوت چون بدان دو درجه رسند که اتفاق قدرت اندر آن است پیوند طبیعی میان ایشان افتد. (التفهیم بیرونی ص 480).
-
روح طبیعی
لغتنامه دهخدا
روح طبیعی . [ ح ِ طَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) روح طبعی . بعقیده ٔ قدما قوتی که در جگر جای دارد. صاحب غیاث اللغات آرد: آنچه از روح به جگر رسد او را کیفیتی دیگر حاصل شود و قوت طبعی بدو قایم بود، و از اوتغذیه و تنمیه و تولید حاصل گردد. (غیاث اللغات و آ...
-
اعداد طبیعی
لغتنامه دهخدا
اعداد طبیعی . [ اَ دِ طَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) عددهای طبیعی . آنند که ابتدا از یکی کنند و زیادت یک یک همی کنند چون : 1، 2، 3، 4، 5. و نیز آنرا عددهای متوالی خوانند؛ ای یک از پس یک دیگر. (التفهیم بیرونی ص 34).
-
حرکت طبیعی
لغتنامه دهخدا
حرکت طبیعی . [ ح َ رَ ک َ ت ِ طَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب )مقابل حرکت ارادی و قسری . حرکتی که مبداء آن بسبب امر خارج نبود، و شعور و اراده نیز با وی نباشد، مانند حرکت سنگ از بالا به پائین . (از تعریفات جرجانی ).
-
تریاق طبیعی
لغتنامه دهخدا
تریاق طبیعی . [ ت َ / ت ِرْ ق ِ طَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) تریاق فارسی و تریاق طبیعی پادزهر است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). و رجوع به تریاق و تریاق فارسی شود.
-
جستوجو در متن
-
روح طبعی
لغتنامه دهخدا
روح طبعی . [ ح ِ طَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) روح طبیعی . رجوع به روح طبیعی شود.