کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طبيعية پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
طبیعیة
لغتنامه دهخدا
طبیعیة. [ طَ عی ی َ ] (ع ص نسبی ) تأنیث طبیعی : علوم طبیعیة.
-
اجسام طبیعیه
لغتنامه دهخدا
اجسام طبیعیه .[ اَ م ِ طَ عی ی َ / ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) پیش صاحبان کشف ، عبارت از عرش و کرسی است . (تعریفات ).
-
اعداد طبیعیه
لغتنامه دهخدا
اعداد طبیعیه . [ اَ دِ طَ عی ی َ / ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اعدادی را نامند که نسبت بیکدیگر تفاضلی معین بین آنها باشد، مانند 1 - 2 - 3 و امثال آن ، خواه مبداء آن اعداد یک باشد یا غیر آن مانند 3 - 6 - 9 و مثل 1 - 4 - 7 و اگر مبداء واحد قرار داده ...
-
امور طبیعیه
لغتنامه دهخدا
امورطبیعیه . [ اُ رِ طَ عی ی َ/ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در اصطلاح طب قدیم ، عبارت از مقدمات یا مبادیی است که هستی و قوام وجود آدمی بر آنها نهاده شده است چنانکه اگر یکی از مقدمات نیست گردد هستی آدمی را نیز باید معدوم و کأن لم یکن پنداشت و آن مقد...
-
حرکات طبیعیه
لغتنامه دهخدا
حرکات طبیعیه . [ ح َ رَ ت ِ طَ عی ی َ / ی ِ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به حرکت طبیعی شود.
-
جستوجو در متن
-
شهوانیة
لغتنامه دهخدا
شهوانیة. [ ش َهَْ نی ی َ ] (ع ص نسبی ) تأنیث شهوانی . (یادداشت مؤلف ). || بمعنی شهوانی . (از ناظم الاطباء): نفس شهوانیة؛ روح طبیعیه . (یادداشت مؤلف ).
-
حسن منطق الملک
لغتنامه دهخدا
حسن منطق الملک . [ ح َ س َ ن ِ م َ طِ قُل ْ م ُ ] (اِخ ) او راست : حکمت طبیعیة. (ذریعه ج 7 ص 58). رجوع به منطق الملک شود.
-
اعداد مخمسه
لغتنامه دهخدا
اعداد مخمسه . [ اَ دِ م ُ خ َم ْ م َ س َ / س ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب )نوعی از اعداد طبیعیه باشد و آن چنان است که عدد رایک بگیریم و دو و سه و چهار را حذف کنیم و پنج را نگاه داریم و شش را حذف کنیم و دوازده را بگیریم و همچنین بتفاضل سه سه حذف کنیم و ع...
-
علویة
لغتنامه دهخدا
علویة. [ ع ِل ْ وی ی َ / ی ِ ] (از ع ، ص نسبی ) تأنیث عِلوی . رجوع به عِلوی و عَلویة و عِلویین شود.- علم آثار علویه ؛ علم به امطار و ریاح و رعود و بروق و شهب و نیازک و امثال آن ، و آن یکی از اقسام علوم طبیعیه ٔ قدما باشد. (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
فطریة
لغتنامه دهخدا
فطریة. [ ف ِ ری ی َ ] (ع ص نسبی ) فطریه . مؤنث فطری . طبیعیه . ج ، فطریات .- امور فطریه ؛ امور طبیعی . (از فرهنگ فارسی معین ).|| (اِ) (اصطلاح شرع ) آنچه در روز عید فطر نقداً یا جنساً طبق دستور شرع به مستحقان دهند و واجب است . (فرهنگ فارسی معین ). ف...
-
مخدومة
لغتنامه دهخدا
مخدومة. [ م َ م َ ] (ع ص ) مؤنث مخدوم . رجوع به همین کلمه معنی اول شود.- قوای مخدومه ٔ طبیعیة ؛ عبارت است از قوه ٔ غاذیه و نامیة ومولدة و مصورة. (از داود ضریر انطاکی ج 1 ص 13، یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
ادغاغ
لغتنامه دهخدا
ادغاغ . [ اَ ] (اِ) سنگ : بزبان فارسی (؟) سئل عن عبادبن سلیمان الصیمری المعتزلی [ القائل بمناسبة طبیعیة بین اللفظ و مدلوله ] ما مسمی آدغاغ و هو بالفارسیة الحجر فقال اجد فیه یبساً شدیداً و اراه الحجر. رجوع به اذغاغ شود.
-
صورت جسمی
لغتنامه دهخدا
صورت جسمی . [ رَ ت ِ ج ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) صورت جسمیه . و آن جوهر حال در هیولای اول است و آنرا طبیعت مقداریه نیز نامند و به اعتبار مبداء بودن آن حرکت و سکون ذاتی را صورت طبیعیه نیز نامند و به اعتبار تأثیر آن در غیر، قوه نامیده شود. (از کشاف ...
-
دبول
لغتنامه دهخدا
دبول . [ دُ ] (ع مص ) دبل . (منتهی الارب ). نیرو دادن زمین را به سرگین و مانند آن . || پیراستن هر چیز. || رسیدن حوادث و سختی : دبلته الدبول ؛ رسید او را حوادث و سختی . || بمعنی ثکلته الثکلی است ، یعنی گم کناد او را مادر او. (منتهی الارب ). || هو انتق...