کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طبقگران پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
طبقگران
لغتنامه دهخدا
طبقگران . [ طَ ب َ گ َ ](اِخ ) دروازه ٔ طبقگران در سیستان : بیرون شدن ملک مُعظم بدر شهر، دروازه ٔ طبقگران و ... منتصف ربیعالاَّخر سال 660 هَ . ق . (تاریخ سیستان ص 401).
-
جستوجو در متن
-
دیدار کردن
لغتنامه دهخدا
دیدار کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) عیادت کردن . پرسیدن بیمار. || ملاقات کردن . خود را نمودن . بدیدن کسی رفتن . دیدن یکدیگر را. التقاء. تلاقی . لقاء. لقیان . لقیه . (یادداشت مؤلف ) : به جیحون بر از نیزه دیوار کرداباگیو گودرز دیدار کرد. فردوسی .ماه و ...