کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طبعساز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
طبعساز
لغتنامه دهخدا
طبعساز. [ طَ ] (نف مرکب ) سازگار با مزاج . مساعد با طبیعت . موافق با مزاج : به گوش آواز هر مرغی لطیف و طبعساز آیدبدست می ز شادی هر زمان بانگ جواز آید. فرخی .تا طبعسازباشد دینداری شیریست تازه ریخته بر شکر. ناصرخسرو.نسازد ترا طبع با گفته ٔ اوچو گفتار ت...
-
جستوجو در متن
-
رودنواز
لغتنامه دهخدا
رودنواز. [ ن َ ] (نف مرکب ) نوازنده ٔ رود. آنکه رود نوازد. رودساز. رودسرای . سازنده و نوازنده ٔ رود که نام سازی معروف بوده است . رودزن . مطرب : زیغبافان را با وشی بافان بنهندطبل زن را بنشانندبر رودنواز. ابوالعباس .او هوای دل من جسته ومن صحبت اومن نوا...
-
ساز
لغتنامه دهخدا
ساز. (نف مرخم ) سازنده ٔ چیزی . (رشیدی ) (انجمن آرا) (آنندراج ). و این در اصل وضع صیغه ٔ امر است که گاهی بمعنی فاعل مستعمل میشود. (آنندراج ). به حذف «نده » یا«ان » با الفاظ دیگر منضم شود و اسم فاعل مرکب سازد. در ترکیب با اسماء ذات بمعنی درست کننده و ...
-
طراز
لغتنامه دهخدا
طراز. [ طِ / طَ ] (اِخ ) مُعرّب تِراز که نام شهری است در ترکستان . (آنندراج ). شهریست نزدیک به اسپیجاب . (منتهی الارب ). درپایان اقلیم پنجم واقع شده ، طول آن یکصد درجه و نیم و عرض چهل درجه و بیست وپنج دقیقه است . ابوالفتح این کلمه را به فتح اول دانست...
-
شیر
لغتنامه دهخدا
شیر. (اِ) مایعی سپید و شیرین که از پستان همه ٔ حیوانات پستاندار ترشح می کند، و به تازی لبن گویند. (ناظم الاطباء) (از برهان ). به معنی شیر است که می خورند، و به این معنی به یای معروف است نه مجهول ، و این ترجمه ٔ لبن است و استادان شعر این دو را با هم ق...