کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طبرسی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
فضل بن حسن
لغتنامه دهخدا
فضل بن حسن . [ ف َ ل ِ ن ِ ح َ س َ ] (اِخ ) طبرسی . رجوع به طبرسی فضل بن حسن شود.
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) طبرسی . رجوع به احمدبن علی بن ابیطالب ... شود.
-
تفرشی
لغتنامه دهخدا
تفرشی . [ ت َ رِ / رَ ] (ص نسبی ) منسوب به تفرش و معرب آن طبرسی است و طبرس معرب تفرش است . رجوع بطبرسی شود.
-
هارون
لغتنامه دهخدا
هارون . (اِخ ) ابن حسن بن علی بن حسن الطبرسی ، مکنی به ابومحمد و ملقب به ضیاءالدین و فرزند عمادالدین طبرسی . وی فقیهی فاضل و عالمی محقق و ازشاگردان علامه حلی بود. صاحب روضات الجنات نسخه ٔ خطی از کتاب قواعد علامه حلی به خط ضیاءالدین هارون طبرسی در قصب...
-
ابومنصور
لغتنامه دهخدا
ابومنصور. [ اَ م َ ] (اِخ ) احمدبن علی بن ابی طالب طبرسی . عالم شیعی صاحب کتاب احتجاج از اساتید ابن شهرآشوب . رجوع به احمد... شود.
-
ابن حمزه
لغتنامه دهخدا
ابن حمزه . [ اِ ن ُ ح َ زَ ] (اِخ ) نصیرالدین علی بن حمزةبن حسن طوسی . فقیه شیعی ، معاصر ابن ادریس . او رامصنفاتی است که علی بن یحیی الحناط از او روایت کرده . و بعضی او را طبرسی یعنی منسوب به تفرش گفته اند.
-
عمادالدین
لغتنامه دهخدا
عمادالدین . [ ع ِ دُدْ دی ] (اِخ ) حسن بن علی بن محمدبن علی بن محمدبن حسن طبرسی یا طبری مازندارنی ، ملقب به عمادالدین . رجوع به عمادالدین طبری و حسن طبری شود.
-
معقولة
لغتنامه دهخدا
معقولة. [ م َ ل َ ] (ع ص ) تأنیث معقول . ج ، معقولات . رجوع به معقول و معقولات شود. || به عقال کرده . (یادداشت به خطمرحوم دهخدا): ان النبی (ص ) ابصر ناقة معقولة و علیها جهازها... (مکارم الاخلاق طبرسی ، یادداشت ایضاً).
-
اسلب
لغتنامه دهخدا
اسلب . [ اَ ل َ ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از سلب . سلب کننده تر: قال النبی (ص ) مارأیت ضعیفات الدین ناقصات العقول اسلب لذی لب ّ منکن ّ. (مکارم الاخلاق طبرسی ص 102 س 18).
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمد. وی از اهالی ری بود و از جمله وکیلانی است که صاحب کشف الغمة بنقل از اعلام الوری تألیف طبرسی ، گوید که : آنها حضرت صاحب الامر (ع ) را رؤیت کرده اند. (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 110).
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن اسحاق . وی از اهالی قم بود واز جمله وکیلانی است که صاحب کشف الغمة بنقل از اعلام الوری تألیف طبرسی ، گوید که آنها حضرت صاحب الامر(ع ) را رؤیت کرده اند. (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 110).
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمد. وی از اهالی قزوین بود و از جمله وکیلانی بشمار می رفت که صاحب کشف الغمة بنقل از اعلام الوری تألیف طبرسی ، گوید که آنها حضرت صاحب الامر (ع ) را رؤیت کرده اند. (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 110).
-
اذهب
لغتنامه دهخدا
اذهب . [ اَ هََ ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از ذهاب . برنده تر:5 مر رسول اﷲ (ص ) علی نسوة... فقال یا معشرالنساء مارأیت نواقص عقول و دین اذهب بعقول ذوی الألباب منکن ّ. (مکارم الأخلاق طبرسی ).
-
ایناع
لغتنامه دهخدا
ایناع . (ع مص ) (از «ی ن ع ») رسیدن میوه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (تاج المصادر بیهقی )(آنندراج ): اینع الثمر ایناعاً؛ رسید و پخته گردید آن میوه . (ناظم الاطباء): کره ان یحدث الرجل تحت شجرةقد اینعت او نخلة قد اینعت . (مکارم الاخلاق طبرسی ).
-
خلاخیل
لغتنامه دهخدا
خلاخیل . [ خ َ ] (ع اِ) ج ِ خلخال . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) : القلائد و القرطه و الدمالیج و الخلاخیل ... (مکارم الاخلاق طبرسی ). وللاناث ، لهن من المداری و الاسوره و الخلاخیل و... (الجماهر بیرونی ص 22). رجوع به خلخال در این ل...