کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طایفه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
طایفة
لغتنامه دهخدا
طایفة. [ ی ِ ف َ ] (ع اِ) رجوع به طائفه شود.
-
طایفه ٔ قلندرزائی
لغتنامه دهخدا
طایفه ٔ قلندرزائی . [ ی ِ ف َ ی ِ ق َ ل َ دَ] (اِخ ) دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل ، واقع در 10هزارگزی شمال باختری ده دوست محمد نزدیک مرز افغانستان . جلگه ، گرم و معتدل با 110 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ هیرمند. محصول آنجا غلات و لبنیات . شغ...
-
طایفه ٔ گاودارخاریک
لغتنامه دهخدا
طایفه ٔ گاودارخاریک . [ ی ِ ف َ ی ِ ] (اِخ ) دهی است از بخش پشت آب شهرستان زابل ، واقع در 19هزارگزی شمال باختری بنجار و 5هزارگزی باختر راه فرعی ادیمی به زابل . جلگه ، گرم و معتدل با 559 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ هیرمند. محصول آنجا غلات و لبنیات . ...
-
طایفه ٔکچیان
لغتنامه دهخدا
طایفه ٔکچیان . [ ی ِ ف َ ی ِ ک ِ ] (اِخ ) دهی است از بخش پشت آب شهرستان زابل ، واقع در 7هزارگزی شمال باختری بنجار و 4 هزارگزی شمال راه فرعی ادیمی به زابل . جلگه ، گرم و معتدل با 72 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ هیرمند. محصول آنجا غلات و لبنیات . شغل ا...
-
طایفه آبیل
لغتنامه دهخدا
طایفه آبیل . [ ی ِ ف َ ] (اِخ ) دهی از بخش پشت آب شهرستان زابل ، واقع در 18هزارگزی شمال خاوری بنجار نزدیک دریاچه ٔ هامون . جلگه ، گرم و معتدل با 69 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ هیرمند. محصول آنجا غلات و لبنیات . شغل اهالی زراعت و گله داری . ساکنان آن...
-
طایفه سارانی
لغتنامه دهخدا
طایفه سارانی . [ ف َ ] (اِخ ) دهی از بخش میان کنگی شهرستان زابل ، واقع در 8هزارگزی شمال ده دوست محمد نزدیک مرز افغانستان . جلگه ، گرم و معتدل با 558 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ هیرمند. محصول آنجا غلات و لبنیات .شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دست...
-
طایفه ٔ قلعه خواجه
لغتنامه دهخدا
طایفه ٔ قلعه خواجه . [ی ِ ف َ ی ِ ق َ ع َ خوا / خا ج َ ] (اِخ ) دهی از بخش قلعه ٔ زراس شهرستان اهواز، واقع در 9هزارگزی شمال خاوری قلعه ٔ زراس ، کنار راه مالرو بندوار هفت لنگ به باباروزبهان . جلگه ، گرمسیری و مالاریائی . دارای 159 تن سکنه . آب آن از چ...
-
طایفه ٔ گل محمد
لغتنامه دهخدا
طایفه ٔ گل محمد. [ ی ِ ف َ ی ِ گ ُ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) دهی است از بخش پشت آب شهرستان زابل ، واقع در 9هزارگزی باختر بنجار، کنار دریاچه ٔ هامون . جلگه ، گرم و معتدل با 310 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ هیرمند. محصول آنجا غلات و لبنیات . شغل اهالی زر...
-
ایل و طایفه
لغتنامه دهخدا
ایل و طایفه . [ ل ُ ی ِ ف َ / ف ِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) بستگان و کسان .
-
جستوجو در متن
-
چیزی
لغتنامه دهخدا
چیزی . (اِخ ) رجوع به طایفه ملکشاهی شود.
-
هونقانلو
لغتنامه دهخدا
هونقانلو. [ ] (اِخ ) طایفه ای از طوایف قشقائی . این طایفه مرکب از ششصد خانوار است که در هونقان مسکن دارند. (جغرافیای سیاسی کیهان ).
-
شهرویی
لغتنامه دهخدا
شهرویی . [ش َ ] (اِخ ) تیره ای از طایفه ٔ عکاشه ٔ هفت لنگ . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 74). رجوع به طایفه ٔ عکاشه شود.
-
اخه سوری
لغتنامه دهخدا
اخه سوری . [ ] (اِخ ) طایفه ای ازایلات کرد ایران که تقریباً پنجاه خانوارند و در گرمسیر کردستان مسکن دارند و جزو طایفه ٔ مندمی باشند.
-
حنذمان
لغتنامه دهخدا
حنذمان . [ ح ِ ذِ] (ع اِ) طایفه و گروه یا قبیله . (منتهی الارب ). جماعت . و گویند طایفه و گویند قبیله . (اقرب الموارد).