کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طالقان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
طالقان
لغتنامه دهخدا
طالقان . [ ل َ / ل ِ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان شفت ، بخش مرکزی شهرستان فومن . در 31هزارگزی جنوب خاوری فومن و22هزارگزی جنوب خاوری شفت . کوهستانی معتدل مرطوب و مالاریائی . با 297 تن سکنه . آب آن از نهر امامزاده ابراهیم . محصول آنجا برنج و ابریشم و عسل و ...
-
طالقان
لغتنامه دهخدا
طالقان . [ ل َ / ل ِ ] (اِخ ) شهری است به خراسان بر حد میان طخارستان و ختلان ، جائی است بر دامن کوه با کشت و برز بسیار.(حدودالعالم ). شهری است به خراسان بر سد حد گوزگانان است و از آن این پادشاهی است ، شهری با نعمت بسیار است و از او نبیذ بسیار خیزد و ...
-
طالقان
لغتنامه دهخدا
طالقان . [ ل َ / ل ِ ] (اِخ ) شهری است و یا شهرستانی است میان قزوین و ابهر، و از آنجاست صاحب اسماعیل بن عباد. (منتهی الارب ). طالقان ولایت سردسیر است ، در شرقی قزوین . طولش از جزایر خالدات فه . مه و عرض از خطّ استوا، لوی . در کوهستان افتاده است ، و ک...
-
طالقان
لغتنامه دهخدا
طالقان . [ ل َ / ل ِ ] (اِخ ) لقب پادشاهان «شهرک » از حدود ماوراءالنهر. بنابر روایت کریستنسن دانمارکی ، سلاطین ممالکی که مجاور سرحدهای شرقی و شمالی ایران بوده اند، اغلب به القاب مخصوصه معروفند، من جمله «طالقان » لقب پادشاه شهرک از حدود ماوراءالنهر بو...
-
واژههای مشابه
-
کرخ طالقان
لغتنامه دهخدا
کرخ طالقان . [ ک َ خ ِ ل ِ ] (اِخ ) ولایتی است از توابعطالقان . (از نزهةالقلوب چ اروپا مقاله ٔ سوم ص 65).
-
جستوجو در متن
-
طالقانی
لغتنامه دهخدا
طالقانی . [ ل َ/ ل ِ ] (ص نسبی ) منسوب بهر یک از دو طالقان ، طالقان بین قزوین و ابهر و طالقان بین بلخ و مروالرود، معروف به طالقان خراسان . و رجوع به انساب سمعانی شود.
-
تالکان
لغتنامه دهخدا
تالکان . [ ] (اِخ ) صاحب انجمن آرا و به تبعیت او مؤلف آنندراج ، طالقان را معرب این کلمه دانسته اند: «تالکان و تلکان ، نام دو ولایت است یکی در خراسان و دیگری در حوالی شهر قزوین که نخست تلک ، که سنگی است سفید و براق و معرب آن طلق ، در آنجایافته شد، بن...
-
آشب
لغتنامه دهخدا
آشب . [ ش َ / ش ْ ] (اِخ ) نام سردسیری از طالقان ری ، و در آن برفهای سنگین افتد.
-
منصوریه
لغتنامه دهخدا
منصوریه . [ م َ ی َ ] (اِخ ) قلعه ای بوده است ازاسماعیلیان نزدیک طالقان . (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
اشفورقان
لغتنامه دهخدا
اشفورقان . [ اَ ] (اِخ ) گمان میکنم از قرای مرورود و طالقان باشد. (از معجم البلدان ).
-
اله پسین
لغتنامه دهخدا
اله پسین . [ ] (اِخ ) قلعه ای از اسماعیلیان نزدیک طالقان . (یادداشت مؤلف ).
-
شاهرود
لغتنامه دهخدا
شاهرود. (اِخ ) نام رودخانه ٔ بزرگی است که منبع آن ولایت طالقان قزوین باشد. (فرهنگ جهانگیری ) (برهان ) (سروری ). رودی است که از دو شعبه ٔ طالقان و الموت پدید آید. شعبه ٔ طالقان از کوههای بلوک طالقان و شعبه ٔ الموت از ارتفاعات مغرب کندوان سرچشمه گیرد و...
-
عابدین
لغتنامه دهخدا
عابدین . [ ب ِ ] (اِخ ) از مزارع قریه ٔ طالقان قم است . (از مرآت البلدان ج 4 ص 262).