کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طالبان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
طالبان
لغتنامه دهخدا
طالبان . [ ل ِ ] (اِخ ) میر محمدباقر استرآبادی مشهور بطالبان . از تلامذه ٔشیخ بهائی بوده چنانکه در امل الاَّمل آورده . و او راست : شرحی بر زبدة الاصول و غیر ذلک . (روضات ص 116).
-
جستوجو در متن
-
عاشق سگ جان
لغتنامه دهخدا
عاشق سگ جان . [ ش ِ ق ِ س َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایت از دنیاطلبان و طالبان دنیا باشد. (برهان ) (آنندراج ).
-
نمو
لغتنامه دهخدا
نمو. [ ن ُ ] (از ع ، اِمص ) نُمُوّ. رشد. بالش . پرورش : آب عذب دین همی جوشد از اوطالبان را زآن حیات است و نمو. مولوی .رجوع به نُمُوّ شود.
-
زینب
لغتنامه دهخدا
زینب . [ زَ ن َ ] (اِخ ) بنت مکی بن علی الحرانی (594 - 688 هَ .ق .). زنی فقیه و صالح و مشهور بود و طالبان علم در محضرش فراهم می آمدند. او در دمشق درگذشت . (از اعلام زرکلی ).
-
علائق
لغتنامه دهخدا
علائق . [ ع َ ءِ ] (ع اِ) ج ِ علاقه . || ج ِ علیقه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (اصطلاح عرفان ) اسبابی است که طالبان بدان تعلق کنند و از مراد بازمانند. (فرهنگ مصطلحات عرفا).
-
غانمیان
لغتنامه دهخدا
غانمیان . [ ن ِ ] (اِ) جمع فارسی کلمه ٔ غانمی منسوب به غانم یعنی غنیمت برندگان و طالبان غنیمت : وای بر عالم ار فکندی حق کار عالم بدست غانمیان .خاقانی .
-
کوثر هندوستانی
لغتنامه دهخدا
کوثر هندوستانی . [ ک َ ث َ رِ هَِ ] (اِخ ) از مشایخ سلسله ٔ شطاریه است . وی از موطن خود به ایران مسافرت کرد و در ایران و عراق به تربیت طالبان راه حق پرداخت . رباعی زیر از اوست :کوثر چه خوش است عیش تنها کردن در بسته به روی غیر و دل واکردن آموخته ام ز ...
-
سحور
لغتنامه دهخدا
سحور. [ س َ ] (ع اِ) آنچه در رمضان به آخر شب خورند. (غیاث ) (آنندراج ). آنچه سحرگاه خورند. (مهذب الاسماء). آنچه روزه گیران بسحر خورند. آنچه سحرگاه خورند از طعام یا شراب . (از اقرب الموارد) : گر فوت شد سحور چه نقصان صبوح هست از می کنند روزه گشا طالبان...
-
جعل پیشه
لغتنامه دهخدا
جعل پیشه . [ ج ُ ع َ ش َ ] (ص مرکب ) دارای خوی و سرشت جعل . پست و فرومایه . تنگ نظر و کوتاه همت : خود عذرشان نهم که جعل پیشه اند پاک زان طالبان مشک و نسیم سمن نیند.خاقانی .
-
الدرادو
لغتنامه دهخدا
الدرادو. [ اِ دُ دُ ] (اِخ ) کشور خیالی که ارلانا معاون پیزار (این پیزار از طالبان کشف آمریکا بود) آن را میان آمازون و ارنوک تصور میکرد. بگفته ٔ وی این سرزمین مشحون از طلاست . و رجوع به ضمیمه ٔ معجم البلدان ذیل الدورادو و قاموس الاعلام ترکی شود.
-
رهرو
لغتنامه دهخدا
رهرو. [ رَ رَ / رُو ] (نف مرکب ) راه رونده .سالک و مسافر. (ناظم الاطباء) (مجموعه ٔ مترادفات ص 331) (آنندراج ). راهرو. (یادداشت مؤلف ) : ازین بسان ستاره به روز پنهانیم ز چشم خلق و به شب رهرویم و بیداریم . ناصرخسرو.اخترش رهبر است و رهرو ملک رأی با را...
-
عطیت
لغتنامه دهخدا
عطیت . [ ع َ طی ی َ ] (ع اِ) عطیة. چیزی که به کسی عطا کنند. بخشش . (فرهنگ فارسی معین ). دهش : نیل دهنده توئی به گاه عطیت پیل دمنده تو به گاه کینه گزاری . رودکی .ای طالبان نعمت و سائلان عطیت چگونه رود حال شما. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 253). رجوع به عطیة...
-
جان لیدن
لغتنامه دهخدا
جان لیدن . [ دِ ] (اِخ ) (دکتر) یکی از دو تنی است که بابرنامه یا «توزک بابری » را از فارسی به انگلیسی برگردانده اند. این کتاب بسیار مشهور و بسال 1826 م . در لندن بطبع رسیده است . (از سعدی تا جامی ص 426). اصل این کتاب بزبان جغتایی و یادداشتهایی است که...
-
درون آمدن
لغتنامه دهخدا
درون آمدن . [ دَ م َ دَ ] (مص مرکب ) داخل شدن . وارد گشتن : خاصترین محرم آن در شدم گفت درون آی درون تر شدم . نظامی .یا از در عاشقان درون آی یا از در طالبان برون رو. سعدی .- درون آمدن از پای ؛ از پای درآمدن . (یادداشت مرحوم دهخدا). ناتوان گشتن : چو ه...