کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طاق طاق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
طاق طاق
لغتنامه دهخدا
طاق طاق . (اِ صوت ) حکایت آواز زدن چیزی بر چیزی چنانکه جامه ٔ شسته ٔ گازران بر سنگ و جز آن : گه ز طاق طاق گردنها زدن طاق طاق جامه کوبان ممتهن .مولوی .
-
واژههای همآوا
-
تاق تاق
لغتنامه دهخدا
تاق تاق . (اِ صوت ) تاغ تاغ . آواز بلند نعل کفش و نعل اسب گاه رفتن . آواز برهم خوردن چیزی .
-
تاغ تاغ
لغتنامه دهخدا
تاغ تاغ . (اِ صوت ) تاغ و توغ ، حکایت صوت نعل کفش و مانند آن .
-
طاغ طاغ
لغتنامه دهخدا
طاغ طاغ . (اِ صوت مرکب ) آواز نعل درشت ، کوفتن پتک و مانند آن .
-
جستوجو در متن
-
ممتهن
لغتنامه دهخدا
ممتهن . [ م ُ ت َ هََ ] (ع ص ) نعت مفعولی از امتهان . (از منتهی الارب ). خوارکرده شده . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). خوار. بی مقدار. (یادداشت مرحوم دهخدا) : هر کجا همایی است در چنگال جغدی ممتهن است . (جهانگشای جوینی ).پس از این رو علم سحر آموختن نیست م...
-
گرا
لغتنامه دهخدا
گرا. [ گ َرْ را ] (اِخ ) (طاق ...) طاق گره . بنایی است کوچک که طبق طرح قصرهای هتره ساخته شده و در جاده ٔ بغداد به کرمانشاه واقع است و کاملاً شبیه به معبد بیشاپور میباشد. رجوع به ایران از آغاز تا اسلام تألیف گیرشمن ترجمه ٔ محمد معین ص 325 و طاق گرا ش...
-
مواتره
لغتنامه دهخدا
مواتره . [ م ُت َ رَ ] (ع مص ) درپی یکدیگر شدن گسسته . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || پیاپی کردن . (المصادر زوزنی ). || نامه و خبر درپی یکدیگر فرستادن یکان یکان با مهلت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). وتار. (منتهی الارب ). گویند مواتره بین...
-
کمرا
لغتنامه دهخدا
کمرا. [ ک َ ] (اِ) جایی که چهارپایان شب آنجا باشند. (فرهنگ رشیدی ). محوطه ای را گویند که شبها چهارپایان و ستوران را در آن کنند و به این معنی با کاف فارسی هم آمده است . (برهان ). جایی را گویند مانند محوطه که شبها چهارپایان را در آنجا محفوظ از گرگ و دز...
-
چک چک
لغتنامه دهخدا
چک چک . [ چ َ چ َ ] (اِ صوت ) صدای چکیدن آب و امثال آن باشد. (برهان ) (آنندراج ). صدای چکیدن آب باشد قطره قطره . (جهانگیری ). صدای چکیدن آب و مانند آن . (ناظم الاطباء). صدای پیاپی چکیدن آب . آوایی که از چکیدن قطرات پی در پی آب به گوش رسد. چیک چیک . (...
-
طاقگاه
لغتنامه دهخدا
طاقگاه . (اِ مرکب ) محل طاق . آنجا که طاق شروع میشود.
-
طاقدار
لغتنامه دهخدا
طاقدار. (نف مرکب ) دارنده ٔ طاق . رجوع به طاق شود. || ایوان دار. || مجازاً نگهبان و محافظ : دین را که بود تو طاقداری زین گونه چهار طاق داری .نظامی .
-
اجاد
لغتنامه دهخدا
اجاد. [ اِ/اُ] (ع اِ) چیزی مانند طاق خرد و کوتاه . طاق عمارت .
-
طاقی
لغتنامه دهخدا
طاقی . (ص نسبی ) منسوب به طاق . رجوع به طاق شود. || (اِ) نوعی از کلاه باشد. (برهان ) (غیاث اللغات ). کلاه که به صورت طاق سازند. طاقین . طاقیه : نامد درست طاقی گردون بفرق فقرکشکول تا مگر بسرش باژگون کنند.ارادتخان واضح (از آنندراج ).