کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
طاقی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
طاقی
لغتنامه دهخدا
طاقی . (اِخ ) یکی از ممالک هند. (اخبارالصین والهند ص 4).
-
طاقی
لغتنامه دهخدا
طاقی . (ص نسبی ) منسوب به طاق . رجوع به طاق شود. || (اِ) نوعی از کلاه باشد. (برهان ) (غیاث اللغات ). کلاه که به صورت طاق سازند. طاقین . طاقیه : نامد درست طاقی گردون بفرق فقرکشکول تا مگر بسرش باژگون کنند.ارادتخان واضح (از آنندراج ).
-
واژههای همآوا
-
تاقی
لغتنامه دهخدا
تاقی . (ترکی ،اِ) کلاه ، از لغات ترکی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
-
طاغی
لغتنامه دهخدا
طاغی . (ع ص ) از حد درگذرنده . (منتهی الارب ). کسی که از حد طاعت و ادب درگذشته باشد. (غیاث اللغات ). || نافرمان . (منتهی الارب ). ج ، طغات . (مهذب الاسماء). غیرمنقاد. عاصی . سرکش . مرید. متجاوز از حد و قدر. غالی در کفر. زیاده رو. || ستمکار. (منتهی ال...
-
جستوجو در متن
-
ابوعبدا
لغتنامه دهخدا
ابوعبدا. [ اَ ع َ دِل ْ لاه ] (اِخ ) طاقی . رجوع به ابوعبداﷲ محمدبن فضل بن محمد سیستانی طاقی ... شود.
-
ناگشادن
لغتنامه دهخدا
ناگشادن . [ گ ُ دَ ] (مص منفی ) نگشادن . نگشودن . از هم باز نکردن : بس است این طاق ابرو ناگشادن به طاقی با نطاقی وانهادن . نظامی .مقابل گشادن . رجوع به گشادن شود.
-
طاق بنی شیبة
لغتنامه دهخدا
طاق بنی شیبة. [ ق ِ ب َش َ ب َ ] (اِخ ) در کعبه طاقی است مشهور : کعبه ٔ روی جوانی که مرا در نظر است جلوه ٔ طاق بنی شیبة کند ابرویش .محسن تأثیر (از آنندراج ).
-
اورمک
لغتنامه دهخدا
اورمک . [ م َ ] (ترکی ،اِ) کلاه طاقی پشمین را گویند. بعضی این لغت را ترکی میدانند. (برهان ) (از آنندراج ). کلاه . || پارچه ٔ پشمین . (ناظم الاطباء). اورماک . نوعی منسوج ازپشم شتر. (حاشیه ٔ برهان چ معین از فرهنگ جغتایی ).
-
گرگیلی دز
لغتنامه دهخدا
گرگیلی دز. [ گ ِ دِ ] (اِخ ) در آنندراج آمده :ببالای درند کولا براه آرم نام دژی است محکم در مازندران از ابنیه ٔ منوچهرشاه که طاقی بزرگ در کوه داشته و دری از یکپاره سنگ بر آن بوده که پانصد کس برگرفتندی و پانصد برنهادندی و چون آن در زیر آن طاق برنهادند...
-
ابوعبدا
لغتنامه دهخدا
ابوعبدا. [ اَ ع َ دِل ْ لاه ] (اِخ ) محمدبن فضل بن محمد سیستانی طاقی . یکی از شیوخ تصوف در مائه ٔ چهارم از مردم طاق ، شهری کوچک به سیستان و منشاء وی هرات است و از شاگردان موسی بن عمران جیرفتی است و وفات او در غره ٔ صفر 416 هَ . ق . بوده است . رجوع به...
-
گرچ
لغتنامه دهخدا
گرچ . [ گ ِ رَ ] (اِ) مازندرانی گرچ . (فرهنگ نظام ). گیلکی نیز گرچ . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). گچ را گویند که بدان عمارت سازند و خانه سفید کنند و ترکان نیز به همین لفظ خوانند : منصور بفرمود تا آن کوشک [ کوشک سپید مردین را ] بازشکافتند و خشت پخته و گرچ...
-
فراه
لغتنامه دهخدا
فراه . [ ف َ ] (اِخ )شهری است نزدیک به سبزوار هرات و از آنجاست ابونصر فراهی . طایفه ای از ملوک در آنجا حکمرانی کرده اند که با پادشاهان سیستان قرابت داشته اند. معین الدین [ اسفزاری ] نوشته است که در یک فرسنگی فراه کوهی است که آن را بارندک خوانند و در ...
-
یتیم خانه
لغتنامه دهخدا
یتیم خانه . [ ی َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) جای پرورش یتیمان . دارالایتام . پرورشگاه . || جای باش دزدان و عیاران . ناظم الاطباء). مأوای دزدان و عیاران . (آنندراج ) : بتان شدند ز عیارپیشگی رامم یتیم خانه ٔ من چون صدف پر از گهر است . سعید اشرف (از آنندرا...