کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ضیق النفس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
بنگ رنگ
لغتنامه دهخدا
بنگ رنگ . [ ب َ رَ ](اِ مرکب ) ضیق النفس . (ناظم الاطباء). ضیق النفس . تنگی نفس . (فرهنگ فارسی معین ). || (ص مرکب ) گرفتار ضیق النفس . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ).
-
نفس تنگی
لغتنامه دهخدا
نفس تنگی . [ ن َ ف َ ت َ] (حامص مرکب ) بیماری ضیق النفس . (ناظم الاطباء). عسرالنفس . تنگی نفس . ضیق النفس . (یادداشت مؤلف ). آسم .
-
تنگ نفس
لغتنامه دهخدا
تنگ نفس . [ ت َ ن َ ف َ ] (ص مرکب ) آنکه دچار ضیق النفس باشد. (از فرهنگ فارسی معین ). || (اِ مرکب ) شاید در اصل تنگی نفس . عسرالنفس . ضیق النفس . ربو. بهر. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). در تداول ، ضیق النفس . بمعنی اخیر تنگی نفس صحیح است . (فرهنگ فارسی ...
-
دماور
لغتنامه دهخدا
دماور. [ دَ وَ ] (اِ مرکب ) ضیق النفس و دمابر. (ناظم الاطباء). ضیق نفس . (آنندراج ). رجوع به ضیق نفس شود.
-
دمابر
لغتنامه دهخدا
دمابر. [ دَ ب َ ] (اِ مرکب ) دماور. ضیق النفس . (برهان ). و رجوع به دماور شود.
-
ریةالحمارالوحش
لغتنامه دهخدا
ریةالحمارالوحش . [ ی َ تُل ْ ح ِ رِل ْ وَ ] (ع اِ مرکب ) شش گورخر، چون خشک کنند و بکوبند و بیاشامند نافعبود ضیق النفس را و سرفه را. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
-
لعوق الاسقیل
لغتنامه دهخدا
لعوق الاسقیل . [ ل َ قُل ْ اِ ] (ع اِ مرکب ) ینفع من الانتصاب و الربو و ضیق النفس و (صنعته )عصارة العنصل تعقد بالعسل . (تذکره ٔ ضریر انطاکی ).
-
سسعند
لغتنامه دهخدا
سسعند. [ س َ ع َ ] (معرب ، اِ) به لغت سریانی عود بلسان را گویند و آن نوعی از عود است و عرق النساءو صرع و تاریکی چشم و ضیق النفس را نافع است . (آنندراج ). مأخوذ از سریانی . عود بلسان . (ناظم الاطباء).
-
سنخج
لغتنامه دهخدا
سنخج . [ س َ ن َ ] (اِ) ظاهراً مصحف جخج . (حاشیه ٔ برهان قاطعچ معین ). علتی است که آنرا تنگی نفس گویند و به عربی ضیق النفس خوانند. (برهان ). ربو. سنخچ : از غم و غصه دل دشمنت بادگاه در تاپاک و گاهی در سنخج .منصور منطقی .
-
دمادما
لغتنامه دهخدا
دمادما. [ دَ دَ ] (اِ مرکب ) نفس نفس . تتابع نفس . ضیق النفس . شدت یافتن نفس و تند شدن آن به سبب دویدن یا برداشتن و حمل چیزی سنگین و یا به علل دیگر. (از یادداشت مؤلف ) : لاژورد، خداوند دمادما را نافع بود. (ذخیره خوارزمشاهی ). و همچنین آهسته باید رفت...
-
بهر
لغتنامه دهخدا
بهر. [ ب ُ ] (ع اِ) زمین فراخ . || میانه ٔ وادی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد). || تاسه و دمه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تتابع نَفَس و انقطاع آن از درماندگی در کار، و به عبارت دیگر آنچه در کوشش شدید و دویدن در ...
-
صن الوبر
لغتنامه دهخدا
صن الوبر. [ ص ِن ْ نُل ْ وَ ] (ع اِ مرکب ) قرصی است که از یمن آرند و اصل او معلوم نیست و گویند بول حیوانی است مسمی به وَبر بقدر گربه . در سیم گرم و خشک و قاطع اسهال و ضیق النفس و امراض بارده (را) مؤثر و جهت اندمال جراحات جمیع حیوانات و قطع سیلان خون...
-
خل عنصل
لغتنامه دهخدا
خل عنصل . [ خ َل ْ ل ِ ع ُ ص ُ / ص َ ] (ترکیب اضافی ،اِ مرکب ) بپارسی سرکه ٔ عنصل گویند چون دو درم از اوبر نهار بیاشامند، بخرم و ضیق النفس و عرق النساء را نفع دهد و آواز را صاف گرداند و درد معده را دفع کندو مصروع را سودمند آید و چون در گوش چکانند گرا...
-
دما
لغتنامه دهخدا
دما. [ دَ ] (اِ) دم و نفس . (انجمن آرا) (از آنندراج ) (لغت محلی شوشتر) (برهان ) (ناظم الاطباء). قطع. ربو. نفس . نسمه . (یادداشت مؤلف ). || بهر. نهج . نهیج . تتابع نفس . حشا. (یادداشت مؤلف ): و آنچه به شُش رود از وی ، دما و ضیق النفس و سرفه ٔ تر و س...
-
حب القطن
لغتنامه دهخدا
حب القطن . [ ح َب ْ بُل ْ ق ُ ] (ع اِ مرکب ) خیشفوج . ککچه . پنبه دانه . (مهذب الاسماء).گرم و تر است در اول ضیق النفس و سرفه را نفع دهد و طبع را نرم دارد شربتی از او هفت درم است . و صاحب اختیارات گوید: خیشفوج است بپارسی پنبه دانه گویند. بهترین وی بزر...