کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ضیاءالدین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ضیاءالدین
لغتنامه دهخدا
ضیأالدین . [ ئُدْ دی ] (اِخ ) میرم (خواجه ...). شاعر. معاصر شاه اسماعیل صفوی . وی در رثاء و تاریخ امیرغیاث الدین محمدبن امیر یوسف از سادات جلیل که به دست امیرخان حاکم هرات کشته شده است این رباعی گفته :چون میر محمد خلف آل عبازین دیر فنا رفت سوی ملک ب...
-
ضیاءالدین
لغتنامه دهخدا
ضیأالدین . [ ئُدْ دی ] (اِخ ) نصراﷲ محمد صاین الدین بن محمدبن عبدالکریم . رجوع به نصراﷲ محمد... شود.
-
ضیاءالدین
لغتنامه دهخدا
ضیاءالدین . [ ءُ د د ] (اِخ ) (خواجه ...) از بزرگان وقت خود و مزارش به تبریز بوده است . (نزهة القلوب چ اروپا ص 78).
-
ضیاءالدین
لغتنامه دهخدا
ضیاءالدین . [ ءُ د د ] (اِخ ) ابن عبدالحمید. عبداﷲبن محمد. رجوع به عبداﷲبن محمد... شود.
-
ضیاءالدین
لغتنامه دهخدا
ضیاءالدین . [ ءُ د د ] (اِخ ) ابن معین . عمربن بدر موصلی . رجوع به عمر... شود.
-
ضیاءالدین
لغتنامه دهخدا
ضیاءالدین . [ ءُ د د ] (اِخ ) ابوالنجیب سهروردی ، عبدالقاهر. رجوع ابوالنجیب سهروردی ... شود.
-
ضیاءالدین
لغتنامه دهخدا
ضیاءالدین . [ ءُ د د ] (اِخ ) ابوعبداﷲ محمدبن عبدالواحد السغدی . رجوع به سغدی شود. (قاموس الاعلام ترکی ).
-
ضیاءالدین
لغتنامه دهخدا
ضیاءالدین . [ ءُ د د ] (اِخ ) دوغ آبادی . رجوع به دوغ آبادی شود.
-
ضیاءالدین
لغتنامه دهخدا
ضیاءالدین . [ ءُ د د ] (اِخ ) سراج (مولانا...). از اکابر کرمان و معاصر امیرتیمور گورگانی بوده است . (حبیب السیر ج 3 ص 178).
-
ضیاءالدین
لغتنامه دهخدا
ضیاءالدین . [ ءُ د د ] (اِخ ) سنجری . رجوع به سنجری شود.
-
ضیاءالدین
لغتنامه دهخدا
ضیاءالدین . [ ءُ د د ] (اِخ ) شیث بن ابراهیم بن محمد. رجوع به شیث شود.
-
ضیاءالدین
لغتنامه دهخدا
ضیاءالدین . [ ءُ د د ] (اِخ ) عبداﷲبن محمد خزرجی مالکی اندلسی . رجوع به عبداﷲبن محمد... شود.
-
ضیاءالدین
لغتنامه دهخدا
ضیاءالدین . [ ءُ د د ] (اِخ ) عبدالرافعبن ابی الفتح الهروی . رجوع به عبدالرافع... شود.
-
ضیاءالدین
لغتنامه دهخدا
ضیاءالدین . [ ءُ د د ] (اِخ ) عبدالعزیزبن محمد طوسی . رجوع به عبدالعزیزبن محمد طوسی شود.
-
ضیاءالدین
لغتنامه دهخدا
ضیاءالدین . [ ءُ د د ] (اِخ ) عدنان سُرخکتی . پدر امام مجدالدین محمد است . در انقلاب ایام و فترتهای غز و ترکمان و تبدل دول در عالم خفض و رفع بود و آخرالامر علتی مزمن بر نهاد او استیلا یافت و صاحب فراش شد و شرف الزمان مجدالدین عدنان که پسر بزرگتر او ب...