کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ضم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
عوق
لغتنامه دهخدا
عوق . [ ع َ ] (اِخ ) موضعی است در حجاز، و برخی آن را به ضم «ع » خوانده اند، وبعضی دیگر ضم آن را غلط دانند. و عُوَق بر وزن «صُرَد» نیز خوانده شده است . (از منتهی الارب ). زمینی است در دیار غطفان بین نجد و خیبر. (از معجم البلدان ).
-
غوش
لغتنامه دهخدا
غوش . [ غ َ ] (معرب ، اِ) (مأخوذ از فارسی ) نام درختی است که چوب آن سخت است و از آن ابزار موسیقی میسازند. در فارسی غوش به ضم غین است . رجوع به دزی ج 2 ص 231 و غوش به ضم اول شود.
-
نموشک
لغتنامه دهخدا
نموشک . [ ن َ ش َ ] (اِ) نموسک است که تیهو باشد، و به ضم اول هم [ ن ُ ش َ ] به نظر آمده است . (از برهان قاطع). رجوع به نموسک شود.
-
صلعة
لغتنامه دهخدا
صلعة. [ ص َ ل َ ع َ ] (ع اِ) جای صلع از سر، و به ضم صاد نیز آمده است . (منتهی الارب ).
-
غمری
لغتنامه دهخدا
غمری . [ غ َ ] (ص نسبی ) منسوب است به غَمر که بطنی است از غافق . و بعضی به ضم غین گفته اند. (از انساب سمعانی ) (اللباب فی تهذیب الانساب ).
-
غضان
لغتنامه دهخدا
غضان . [ غ َ / غ ُ ] (اِ) طعام پس مانده را گویندو به ضم اول هم گفته اند. (برهان قاطع) (آنندراج ).
-
جلو چوب
لغتنامه دهخدا
جلو چوب . [ ج َ ] (اِمرکب ) سیخ کباب چوبین باشد و بکسر اول و ضم اول هم گفته اند. (برهان ) (ناظم الاطباء). رجوع به جلو شود.
-
ضمام
لغتنامه دهخدا
ضمام . [ ض ِ ] (ع اِ) ضِم ّ. بلای سخت (قال کأنه تصحیف ، و الصواب بالصاد المهملة). (منتهی الارب ).
-
قبوة
لغتنامه دهخدا
قبوة. [ ق َ وَ ] (ع اِمص ) پیوستگی میان دو لب و ضم کردن حرف را. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
قدس
لغتنامه دهخدا
قدس . [ ق ُ/ ق ُ دُ ] (اِخ ) کوهی است بزرگ به نجد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). یا آن به ضم اول است فقط. (آنندراج ).
-
عوائن
لغتنامه دهخدا
عوائن . [ ع َ ءِ ] (اِخ ) کوهی است . (منتهی الارب ). کوهی است بسیارعلف در سراة، که آبها بر روی آن جاری است . و آن را به ضم اول نیز خوانده اند. (از معجم البلدان ).
-
قن
لغتنامه دهخدا
قن . [ ق ِن ن ] (اِخ ) دهی است در دیار فزاره . ابومحمد اعرابی این کلمه را به ضم قاف روایت کند. (از معجم البلدان ).
-
قرمساق
لغتنامه دهخدا
قرمساق . [ ق ُ رَ ] (ترکی ، ص ) هرکه زن خود را به دیگران بدهد. (آنندراج ). آنکه دلالی نامشروع زنان کند. جاکش . و در تداول امروز به ضم راء است .
-
پرشاش
لغتنامه دهخدا
پرشاش . [ پ َ ](اِخ ) بر وزن و معنی پرتاش است که نام ولایتی از ترکستان باشد و به ضم اول هم آمده است . (تتمه ٔ برهان ).
-
گل خواندن
لغتنامه دهخدا
گل خواندن . [ گ ُ خوا / خا دَ ] (مص مرکب ) به اصطلاح قماربازان ولایت همه نقد خود را در یک بار برداو نهادن چه وقتی که همه نقد خود را یک بار بر داومی نهند آن وقت لفظ گل به ضم کاف فارسی بر زبان میرانند، چنانچه قماربازان هند در چنین حالتی لفظ جهل به ضم ج...