کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ضمیمه شده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ضمیمة
لغتنامه دهخدا
ضمیمة. [ ض َ م َ ] (ع اِ) چیزی که با چیزی آن را فراهم کرده باشند. (غیاث ) (آنندراج ). ج ، ضمایم .- بضمیمه ٔ ؛ با. به اضافه ٔ.- ضمیمه ٔ اعور . رجوع به زائده ٔ اعور شود. آویزه . (لغت فرهنگستان ). آپاندیس .
-
جستوجو در متن
-
گرنل
لغتنامه دهخدا
گرنل . [ گ ِرِ ن ِ ] (اِخ ) قدیمی ترین کمون ایالت سن . در سال 1860م . به پاریس ضمیمه شده است . دوازدهمین بخش است .
-
منضمات
لغتنامه دهخدا
منضمات . [ م ُ ض َم ْ ما ] (ع ص ، اِ) ضمیمه ها و چیزهای افزوده شده . (ناظم الاطباء). ج ِ منضمة، تأنیث منضم .
-
اختوبا
لغتنامه دهخدا
اختوبا. [ اِ ] (اِخ ) شعبه ای از نهر فولکا [ وُلگا ] که از سمت چپ آن در مسافت 20 هزارگزی شمال تزارتزن ،جدا شده ببحر خزر میریزد. (ضمیمه ٔ معجم البلدان ).
-
مضموم
لغتنامه دهخدا
مضموم . [ م َ ] (ع ص ) ضمیمه شده و افزوده شده . پیوسته شده و بهم جمع شده . (ناظم الاطباء) : و امروز که این تصنیف میکنم با این شغل است وبریدی بر این مضموم و از دوستان قدیم من است . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 275). و دیگر کتاب هندوان بدان مضموم گردد. (کلیله...
-
کافی
لغتنامه دهخدا
کافی . (اِخ ) لقب شیخ محمدبن یوسف . او راست «الحصن والجنة علی عقیدة اهل السنة» شرحی است بر کتاب غزالی در پند و نصیحت و در 1324 در بولاق ضمیمه السیف الیمانی طبع شده است . (از معجم المطبوعات 1547).
-
باراندوز
لغتنامه دهخدا
باراندوز. [ اَ ] (اِخ ) نام رودی که از کوه سرحدی جمال الدین سرچشمه گرفته بطرف شمال جاری میشود و از قریه ٔ باراندوز گذشته از ماشقان بطرف مشرق رفته شعبه ای از باغ شیرِنی ضمیمه ٔ آن شده در جیران وارد دریاچه ٔ ارومیه میشود.
-
خاوخیر
لغتنامه دهخدا
خاوخیر. (اِ) نام نوعی پارچه است که بصورت خاوجیز نیزضبط شده : از وی (از ساری طبرستان ) جامه ٔ حریر پرنیان و خاوخیر و از وی مازعفران و ماصندل و ماخلوق خیزد که بهمه ٔ جهان ببرند. (از حدود العالم ضمیمه ٔ گاهنامه سیدجلال طهرانی ). رجوع به خاوجیز شود.
-
منضم
لغتنامه دهخدا
منضم . [ م ُ ض َم م ] (ع ص ) پیوسته شونده و آمیخته شونده و فراهم آینده به چیزی . (آنندراج ). ضمیمه شده و افزوده شده و پیوسته شده و ملحق گشته و درج شده و در میان نهاده شده و آمیخته شده و فراهم آمده . (ناظم الاطباء). باهم آمده . فراهم آمده . افزوده . (...
-
متزید
لغتنامه دهخدا
متزید. [ م ُ ت َ زَی ْی ِ ] (ع ص ) گران کننده ٔ نرخ . (آنندراج ). نرخ گران شده و بالا رفته . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || آن که به تکلف افزاید در سخن و جز آن . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کسی که می افزاید...
-
ملحق
لغتنامه دهخدا
ملحق . [ م ُ ح َ ] (ع ص ) خوانده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). پسرخوانده . ملصق . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط). || چفسانیده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). چسبانیده . (آنندراج ). || رسانیده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). || (...
-
دروهان
لغتنامه دهخدا
دروهان . [ دُ ] (اِخ ) دوروهان . ده کوچکی است از دهستان بویراحمد سرحدی بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان . واقع در 3 هزارگزی باختر سی سخت و 2هزارگزی باختر راه اتومبیل رو سی سخت به شیراز. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6). این دهستان تا سال 1339 هَ . ش . تابع ...
-
صرخاب
لغتنامه دهخدا
صرخاب . [ ص ُ ] (اِخ ) طبری . رئیس فرقه ای از زیدیه . الخشبیة. اصحاب صرخاب الطبری ، و وقت خروج سلاح ایشان از چوب بود. (بیان الادیان ص 34). ظاهراً کلمه معرب سرخاب است : خشبیه یا سرخابیة پیروان سرخاب طبری از فرق زیدیه که بکمک مختاربن ابی عبیده ٔ ثقفی خ...
-
ادرومیتة
لغتنامه دهخدا
ادرومیتة. [ اَ ت َ ] (اِخ ) فرضه ایست در بلاد تونس از افریقای شمالی که فینیقیان آنرا بساختند و آن بزرگترین فرضه های ولایت است و بمسافت 130 هزارگزی قرطاجنه ٔ غرب واقع شده . در ضمن جنگهای بونیة و داخلی و بدست واندالها خراب شد سپس به امر یوستنیانوس قیصر...