کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ضمن اینکه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
از اینکه
لغتنامه دهخدا
از اینکه . [ اَ ک ِ ] (حرف ربط مرکب ) بجای اینکه . در عوض اینکه .
-
فضلاً
لغتنامه دهخدا
فضلاً. [ ف َ لَن ْ ] (ع ق ) فضلاً از اینکه ؛ علاوه بر اینکه . اضافه بر اینکه . (از یادداشتهای مؤلف ).
-
جز اینکه
لغتنامه دهخدا
جز اینکه . [ ج ُ ک ِ ] (حرف ربط مرکب ) (از: جز + این + که ) الاّکه . بجز اینکه . (یادداشت مؤلف ). رجوع به جز شود.
-
تبطش
لغتنامه دهخدا
تبطش . [ ت َ ب َطْ طُ ] (ع مص ) تبطشت الرکاب باحمالها؛ مانده گردیدند تا اینکه جنبیدن نتوانند. (منتهی الارب ). مانده گردیدند شترسواران تا اینکه جنبیدن نتوانستند. (ناظم الاطباء).
-
لولا
لغتنامه دهخدا
لولا. [ ل َ ] (ع ق مرکب ) (از: لو، اگر + لا، نه ) اگرنه . (ترجمان القرآن جرجانی ): ولولا؛ اینکه . و اگرنه اینکه : لولا اجتبیتها؛ چرا فراننهادی آن را از خویشتن . (ترجمان القرآن جرجانی ).
-
گوییا
لغتنامه دهخدا
گوییا. (ق ) منقول از فعل به معنی گویا. به معنی گویا باشد. (فرهنگ شعوری ج 2 ص 315) (آنندراج ). و بیشتر برای تشبیه استعمال میشود. (غیاث اللغات ). گوئی . گویی . گویا. گوئیا. پنداری . مانا.بمانا. گمان بری . ظاهراً. مثل اینکه . مانند اینکه .
-
سبق اللسان
لغتنامه دهخدا
سبق اللسان . [ س َ قُل ْ ل ِ ](ع اِ مرکب ) اشتباهات لفظی . سهواللسان : چه لطف است اینکه فرمودی مگرسبق اللسان بودت چه حرف است اینکه آوردی مگر سهوالقلم کردی .سعدی .
-
انجق
لغتنامه دهخدا
انجق . [ اَ ج َ ] (ترکی ، ق ) بمجرد اینکه ، بمحض اینکه . (از دزی ج 1 ص 40). در ترکی آذربایجانی ، آنجاق به همین معنی استعمال دارد.
-
غایة ما فی الباب
لغتنامه دهخدا
غایة ما فی الباب . [ ی َ ت ُ فِل ْ ] (ع اِ مرکب ) منتهای مراتب اینکه . نهایت کلام .
-
ازینکه
لغتنامه دهخدا
ازینکه . [ اَ ک ِ ] (حرف ربط مرکب ) رجوع به از اینکه شود.
-
دارش
لغتنامه دهخدا
دارش . [ رِ ] (ع اِ) پوست سیاه . مثل اینکه فارسی الاصل است . (منتهی الارب ). چرم سیاه . (ناظم الاطباء).
-
نمک پرور
لغتنامه دهخدا
نمک پرور. [ ن َ م َ پ َرْ وَ ] (ن مف مرکب ) نمک پرورده . نمک پرورد. || نوکر و خدمتکار. (ناظم الاطباء). رجوع به نمک پرورده شود. || نمک آلوده . (آنندراج ). نمک آلود. به نمک آغشته : دل است اینکه زخمش نمک پرور است دل است اینکه زهرش پر از شکّر است .ظهوری ...
-
هرم کردن
لغتنامه دهخدا
هرم کردن . [ هَِ رَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) هیرم کردن زمین : تسطیح آن برای اینکه آب رو شود یعنی قسمتهای مختلف آن آبیاری تواند شد. (یادداشت به خط مؤلف ).
-
هوشیعانا
لغتنامه دهخدا
هوشیعانا. [ ] (اِخ ) (به معنی تمنای اینکه خلاصی دهی ) کلمه ای بود که در زمان دخول مسیح به اورشلیم به آواز بلند گفته میشد. (قاموس کتاب مقدس ).
-
هنوار
لغتنامه دهخدا
هنوار. [ هََ ن ْ ] (ص ) هموار. (آنندراج ). با اینکه آنندراج شاهدی برای این صورت آورده است ، گمان میرود که تغییر حرف میم به نون خطای کاتبان است .