کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ضمایم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ضمایم
لغتنامه دهخدا
ضمایم . [ ض َ ی ِ ] (ع اِ) ضمائم . ج ِ ضمیمه . رجوع به ضمائم و ضمیمه شود.
-
واژههای همآوا
-
ذمایم
لغتنامه دهخدا
ذمایم . [ ذَ ی ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ذمیمة.
-
جستوجو در متن
-
ضمیمة
لغتنامه دهخدا
ضمیمة. [ ض َ م َ ] (ع اِ) چیزی که با چیزی آن را فراهم کرده باشند. (غیاث ) (آنندراج ). ج ، ضمایم .- بضمیمه ٔ ؛ با. به اضافه ٔ.- ضمیمه ٔ اعور . رجوع به زائده ٔ اعور شود. آویزه . (لغت فرهنگستان ). آپاندیس .
-
شارل شفر
لغتنامه دهخدا
شارل شفر. [ ش ِ ف ِ ] (اِخ ) خاورشناس فرانسوی . وی تاریخ بخارا تألیف نرشخی و ترجمه ٔ ابونصر القباوی را تصحیح کرد و با ضمایم دیگر از مجمل التواریخ و تاریخ بناکتی و هفت اقلیم امین احمد و غیره در پاریس بطبع رسانید. سیاست نامه ٔ خواجه نظام الملک را در ت...
-
آسیا
لغتنامه دهخدا
آسیا. (اِخ ) (کلمه ٔ یونانی . ابوریحان بیرونی ) و آن نام یکی از پنج برّ زمین است و آسیای کبری همانست . و این قطعه از چهار خشکی دیگر زمین بزرگتر باشد. آسیا قدیمترین ناحیه ٔ مسکون و مهد تمدن بشر است و حدود آن از شمال اوقیانوس منجمد و از مشرق اوقیانوس ک...
-
ارمینیه
لغتنامه دهخدا
ارمینیه . [ اِ نی َ / نی ی َ ] (اِخ ) ارمنیه . ارمنستان . اَرْمَن . شهری است بروم یا چهار اقلیم است یا چهار شهر است متصل با هم و هر شهر را از آنها ارمینیه گویند. (منتهی الارب ). ناحیت وسیعی است در شمال و حد آن از برذعه تا باب الابواب و از سوی دیگرتا ...
-
مجرم
لغتنامه دهخدا
مجرم . [ م ُ رِ ] (ع ص ) گناهکار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). گنه کار. اثیم . آثم . بزهکار. بزه مند. مذنب . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : انه من یأت ربه مجرماً فان له جهنم لایموت فیها و لایحیی . (قرآن 74/20). فدعا ربه ان هؤلاءقوم مجرم...
-
مو
لغتنامه دهخدا
مو. (اِ) هر یک از تارشکلها که در روی پوست حیوانات و در روی بعض مواضع بدن انسانی پدیدار است و به تازی شَعْر گویند. (از ناظم الاطباء). به عربی شَعْر می گویند. (از برهان ) (از آنندراج ). رشته های باریک و نازکی که بر روی پوست بدن برخی حیوانات پستاندار و ...
-
ماهیت
لغتنامه دهخدا
ماهیت . [ هی ی َ ] (ع اِ مرکب ) به معنی حقیقت چیزی مستعمل است . بدان که این مصدر جعلی است تراشیده ٔ اهل منطق و حکمت . معنی لفظی لفظ ماهیت چیست این شدن باشد مرکب از ماء موصوله و «هی » ضمیر مؤنث واحدو یاء مشدد علامت جعل و تاء مصدری ، مگر یاء لفظ «هی »...