کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ضلیلی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ضلیلی
لغتنامه دهخدا
ضلیلی . [ ض َ لی لا ] (اِخ ) نام جایگاهی است (ابن القطاع آن را در ابنیه ٔممدوده آورده و ضلیلاء گفته است ). (معجم البلدان ).
-
واژههای همآوا
-
زلیلی
لغتنامه دهخدا
زلیلی . [ زِل ْ لی لا ] (ع اِ) زلل . (منتهی الارب ). رجوع به زلل در همین لغت نامه شود.
-
زلیلی
لغتنامه دهخدا
زلیلی . [ زِل ْ لی لا ] (ع مص ) از مصدر زل ، لغزیدن پای در گل یا در سخن و خطا کردن . (منتهی الارب ). زل و زلا و زلیلاء و زلیلی . رجوع به زل شود. (ناظم الاطباء). در زلل گذشت . (آنندراج ). رجوع به زل ، زلل و ماده ٔ قبل شود.
-
ذلیلی
لغتنامه دهخدا
ذلیلی . [ ذَ ] (حامص ) ذِلّت . مذلَّت : ذلیلی در طمع میدان به تحقیق چو عزت در قناعت دان و توفیق .(منسوب به ناصرخسرو).