کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ضغینه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ضغینة
لغتنامه دهخدا
ضغینة. [ ض َ ن َ ] (ع اِ) کینه . (منتهی الارب ). ضغن . کینه ٔ سخت در دل . (دهار). حقد شدید. عداوت . بغضاء. ج ، ضغاین . (مهذب الاسماء).
-
جستوجو در متن
-
ضغائن
لغتنامه دهخدا
ضغائن . [ ض َ ءِ ] (ع اِ) ج ِ ضغینة. (دهار). رجوع به ضغاین شود.
-
ضغاین
لغتنامه دهخدا
ضغاین . [ ض َ ی ِ ] (ع اِ) ج ِ ضغینة : فرستاد تا بیاموزند شیوه ٔ عفو هنگام قدرت و طریقه ٔ حلم و اغماض با کثرت ضغاین ... (جهانگشای جوینی ).
-
ضغن
لغتنامه دهخدا
ضغن . [ ض ِ ] (ع اِ) کرانه . (منتهی الارب ). کناره .(منتخب اللغات ). || ناحیه . (منتهی الارب ). || بغل شتر، یعنی ابط الجمل . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ) . || کینه . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ) (مهذب الاسماء) (دهار). کین . ضغینه . (منتهی الارب )...
-
فارض
لغتنامه دهخدا
فارض . [ رِ ] (ع ص ) نعت فاعلی است از فرض . تأنیث آن فارضة. ج ، فارضات . (از اقرب الموارد). رجوع به فرض شود. || ستبر از مردم و از هر چیز دیگر. برای انسان مذکر و مؤنث در این معنی یکسان است . ج ، فُرَّض . (از اقرب الموارد). || قدیم . (از اقرب الموارد...
-
منطوی
لغتنامه دهخدا
منطوی . [ م ُ طَ ] (ع ص )نوردیده شونده و درهم پیچیده شونده . (غیاث ) (آنندراج ).پیچیده و نوردیده شده . (ناظم الاطباء). درهم نوردیده . درنوردیده . درنوشته . درپیچیده . به هم درپیچیده . (یادداشت مرحوم دهخدا) : بر کینه و ضغینه ٔ یکدیگرمنطوی . (مرزبان نا...
-
کینه
لغتنامه دهخدا
کینه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) به معنی بیمهری و عداوت و آزار کسی را در دل پوشیده داشتن باشد. (برهان ). بغض و عداوت . کین . (آنندراج ) . دشمنی و عداوت و بدخواهی و آزار کسی در دل پنهان داشتن . (ناظم الاطباء). کین . دشمنی نهفته در دل . خصومت پنهانی و عداوت ک...
-
کین
لغتنامه دهخدا
کین . (اِ) به معنی کینه است که عداوت و دشمنی باشد. (برهان ).بغض و عداوت و کینه . (آنندراج ). عداوت و دشمنی و کینه و بدخواهی و خصومت . (ناظم الاطباء). دشمنی نهفته در دل از کسی که به او بدی کرده یا کسی از او کشته است . غِل ّ. ضِغْن . ضغینة. حقد. بغض . ...