کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ضغیل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ضغیل
لغتنامه دهخدا
ضغیل . [ ض َ ](ع اِ) آواز دهن حجام وقت مکیدن خون از شاخ . (منتهی الارب ). بانگ چوشیدن حجام شیشه را. (مهذب الاسماء).
-
جستوجو در متن
-
چوشیدن
لغتنامه دهخدا
چوشیدن . [ دَ ] (مص ) مکیدن . (جهانگیری ) (برهان ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (فرهنگ نظام ). مکیدن و امتصاص نمودن . (ناظم الاطباء). در سنسکریت چوش بمعنی مکیدنست که در اردو چوسنا شده است . (فرهنگ نظام ). مزیدن . میکیدن . چنانکه حجام شاخ را....
-
شاخ
لغتنامه دهخدا
شاخ . (اِ) شاخه . شغ. شغه . غصن . فرع . قضیب . فنن . خُرص ، خِطر. خَضِر. نجاة. عِرزال . بار.رجوع به بار شود. شاخ درخت . (فرهنگ جهانگیری ) (فهرست ولف ) . فرع در مقابل تنه و نرد. در گنابادی معادل شاخه . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ، ذیل شاخ ). در تکلم ش...