کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ضعيف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ضعیف
لغتنامه دهخدا
ضعیف . [ ض َ ] (اِخ ) سمعانی در انساب گوید: ابومحمد عبداﷲبن محمد الضعیف ظنی ، انه من اهل الکوفة روی عن عبداﷲبن نمیر روی عنه عمربن سنان الطائی و غیره و هکذا ذکره ابوحاتم بن حیان فی کتاب الثقات قال و انما قیل له الضعیف لایقانه و ضبطه هذا قول ابی حاتم و...
-
ضعیف
لغتنامه دهخدا
ضعیف . [ ض َ ] (ع ص ) سست . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ) (مهذب الاسماء). ناتوان . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). نزیف . (دهار). ضعضاع . خَوّار. مسخول . روبع. خلاف قوی . بی بنیه . رمکة. رمق . سَقط. مسکین . جخب . (منتهی الارب ). یقال : ضعیف نعیف ؛ات...
-
خاک ضعیف
لغتنامه دهخدا
خاک ضعیف . [ ک ِ ض َ ] (ترکیب وصفی ،اِ مرکب ) بشر. (آنندراج ). انسان . آدمی : خاک ضعیف از تو توانا شده .نظامی .
-
خوار و ضعیف
لغتنامه دهخدا
خوار و ضعیف . [ خوا / خا رُ ض َ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) نحیف . بی توان . بی قدرت . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
استرکاک
لغتنامه دهخدا
استرکاک . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) سست و ضعیف شمردن . (منتهی الارب ). رکیک شمردن . (زوزنی ). || سست و ضعیف یافتن . (منتهی الارب ). ضعیف یافتن . (تاج المصادر بیهقی ). ضعیف داشتن .
-
رنخ
لغتنامه دهخدا
رنخ . [ رَ ] (ع مص ) سست شدن . (ازاقرب الموارد). سست و ضعیف شدن . سست و ضعیف گردیدن . رُنوخ . (ناظم الاطباء).
-
زئجیل
لغتنامه دهخدا
زئجیل . [ زِءْ ] (ع ص ) مرد سست اندام و ضعیف . (منتهی الارب ). ضعیف . (اقرب الموارد). رجوع به زآجل شود.
-
زآجل
لغتنامه دهخدا
زآجل . [ زَ ج ِ ] (ع ص ) ضعیف . (از اقرب الموارد). مرد سست اندام و ضعیف . (منتهی الارب ). رجوع به زئجیل شود.
-
رازقی
لغتنامه دهخدا
رازقی . [ زِ ] (ع ص نسبی ) منسوب به رازق . || ضعیف . (اقرب الموارد). سست و ضعیف از هر چیزی . (منتهی الارب ).
-
رمق
لغتنامه دهخدا
رمق . [ رُم ْ م َ ] (ع ص ) ضعیف و سست . (منتهی الارب ). ضعیف . (از اقرب الموارد).
-
شجذة
لغتنامه دهخدا
شجذة. [ش َ ذَ ] (ع ص ) باران نرم و ضعیف . (منتهی الارب ). باران ضعیف که از بغشه قویتر است . (از اقرب الموارد).
-
ضعفی
لغتنامه دهخدا
ضعفی . [ ض َ فا ] (ع ص ، اِ) ج ِ ضعیف . (منتهی الارب ). رجوع به ضعیف شود.
-
ارکی
لغتنامه دهخدا
ارکی . [ اَ کا ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از رَکی ّ. سست تر و ضعیف تر. (منتهی الأرب ). بسیار سست و ضعیف تر. (آنندراج ).
-
بله باریک
لغتنامه دهخدا
بله باریک . [ ب ِل ْ ل ِ ] (ص مرکب ) لاغراندام و ضعیف . به کسی که بر اثر مرضی ضعیف شده است گویند: چرا بله باریک شدی . (فرهنگ لغات عامیانه ).