کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ضعف کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
غش و ضعف
لغتنامه دهخدا
غش و ضعف . [ غ َش ْ ش ُ ض َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) بیهوشی و ناتوانی . غش مأخوذ از غشی عربی است . رجوع به غش و غشی شود.
-
جستوجو در متن
-
غیسیدن
لغتنامه دهخدا
غیسیدن . [ دَ ] (مص ) غش کردن . ضعف کردن . افتادن و سست شدن . (از فرهنگ شعوری ج 2 ورق 187 ب ) (استینگاس ).
-
بیرابیر
لغتنامه دهخدا
بیرابیر. (ق مرکب ) (کلمه ٔ ترکی است مرکب ازبیر = یک + الف + بیر = یک ) ضعف . مضاعف . دوبرابر.- بیرابیر فرق کردن بهای چیزی ؛ ترقی کردن قیمتها. دوچندان شدن آنها. (یادداشت مؤلف ).
-
تداوی
لغتنامه دهخدا
تداوی . [ ت َ ] (ع مص ) خویشتن رابه چیزی دارو کردن . (زوزنی ). خویشتن را دارو کردن به چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). دوا کردن و درمان نمودن . (غیاث اللغات ). خود را به چیزی دارو کردن .(آنندراج ). خود را علاج کردن . (المنجد) : اگر سنبل از ضعف د...
-
حمل کردن
لغتنامه دهخدا
حمل کردن . [ ح َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بردن . کشیدن . بار کردن . برداشتن . || نسبت کردن . اسناد کردن . اسناد دادن . فرض کردن . احتمال دادن : و اگر نادانی این اشارت را که بازنموده شده است بر هزل حمل کند... (کلیله و دمنه ).آن به که چون منی نرسددر وصال دو...
-
ازر
لغتنامه دهخدا
ازر. [ اَ ] (ع مص ) احاطه . احاطه کردن . || اعانت . (آنندراج ). یاری کردن . معاونت . || نیرومند کردن . (تاج المصادر بیهقی ). || (اِ) قوّت . || ضعف . ناتوانی . || پشت . (مهذب الاسماء). ظهر. ج ، اُزور. (مهذب الاسماء).قوله تعالی : اشدد به ازری (قرآن 31/...
-
تهدی کردن
لغتنامه دهخدا
تهدی کردن . [ ت َ هََ دْ دی ک َ دَ ] (مص مرکب ) راه یافتن : و چون خبر واقعه ٔ او به سلطان غیاث الدین رسید تفکر و تحیر به احوال او تهدی کرد و عجز و ضعف تصدی نمود. (جهانگشای جوینی ). رجوع به تهدی شود.
-
خدش
لغتنامه دهخدا
خدش . [ خ َ ](ع مص ) خراشیدن روی را. (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). || پاره کردن پوست را کم باشد یا بسیار. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || خراشیدن پوست را بچوب و مانند آن . (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از المصادر ...
-
موش مردگی
لغتنامه دهخدا
موش مردگی . [ م ُ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) موش مرده بودن . حالت و صفت موش مرده . (یادداشت مؤلف ). || (اصطلاح عامیانه ) ناتوانی و زبونی و ضعف و نیازمندی دروغین و ساختگی . چون موش مرده ناتوان و بیکاره و زبون و هیچکاره بودن وانمودن . (از یادداشت مؤلف )....
-
روباه بازی
لغتنامه دهخدا
روباه بازی . (حامص مرکب ) حیله . حیله گری . حیله بازی . (ناظم الاطباء). مکر. فند و فریب . (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ). مکاری . نیرنگ بازی . رجوع به روباه بازو روباه بازی کردن و روبه باز و روبه بازی کردن شود.- روباه بازی درآوردن ؛ روباه بازی کردن . ...
-
یتم
لغتنامه دهخدا
یتم . [ ی َ ت َ ] (ع مص ) کوتاه شدن و سست گردیدن . || مانده گشتن و آهستگی و درنگ کردن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). ضعف و فتور. (از اقرب الموارد).
-
چس نفسی
لغتنامه دهخدا
چس نفسی . [ چ ُ ن َ ف َ ] (حامص مرکب ) پرحرفی . یاوه گویی .وراجی . هرزه درایی . مهمل بافی . پرچانگی . رجوع به چس نفس و چس نفسی کردن شود. || ضعف و ناتوانی .
-
جرح و تعدیل کردن
لغتنامه دهخدا
جرح و تعدیل کردن . [ ج َ ح ُ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مخدوش ساختن عدالت گواه یا عادل شمردن او. || نسبت ضعف روایت به کسی دادن یا عادل شمردن او. || تصحیح کردن نوشته ای . اصلاح کردن کتابی از حیث الفاظ و معانی و فصاحت و بلاغت . (یادداشت مؤلف ). || مجازاً...
-
چرست
لغتنامه دهخدا
چرست . [ چ َ / چ ِ رِ / رَ ] (اِمص ) بهم فشردگی دندانها. (ناظم الاطباء). دندان قروچه . رجوع به چرست کردن شود. || ضعف و ناتوانی . (ناظم الاطباء).