کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ضریعة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ضریعة
لغتنامه دهخدا
ضریعة. [ ض َ ع َ ] (ع ص ) گوسفند بزرگ پستان . (منتهی الارب ). شاةُ ضریعة؛ گوسفندی بزرگ پستان . (مهذب الاسماء). || زن بزرگ پستان . (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
ذریات
لغتنامه دهخدا
ذریات . [ ذُرْ ری یا ] (ع اِ) ج ِ ذریّة : دیگر روز ابلیس بصحرا بیرون رفت و تختی از آهن بنهاد و از ذریات خود یکی را بنشاند. (قصص الانبیاء ص 132).همچو آن ابلیس و ذریّات اوبا خدا در جنگ واندر گفتگو.مولوی .
-
ذریعة
لغتنامه دهخدا
ذریعة. [ ذَ ع َ ] (ع ص ) تأنیث ذریع. || (اِ) سبب . وسیله . (دهار). واسطه . دست آویز. آنچه بدو بدیگر پیوندند یا به مرادی رسند. ذُرعَة. پیوستگی . || ماده شتر یا اشتری یا اسبی و مانند آن که صیاد در پس آن پنهان شده بر صید تیر اندازد. || حلقه ای که آموخت...
-
زریعة
لغتنامه دهخدا
زریعة. [ زَ ع َ ] (ع اِ) آنچه کشته باشند آن را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). دانه ٔ کاشته شده و هرچه کشته باشند. (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
بزرگ پستان
لغتنامه دهخدا
بزرگ پستان . [ ب ُ زُ پ ِ ] (ص مرکب ) آنکه پستان بزرگ و کلان دارد. زن که پستان بزرگ دارد، و این نزد اروپائیان از حسن باشد برخلاف در ایران . (یادداشت بخط دهخدا): امراءة طرطبی ؛ زن بزرگ پستان . شاة ضریعة؛ گوسفند بزرگ پستان . (منتهی الارب ).
-
طمر
لغتنامه دهخدا
طمر. [ طَ ] (ع مص ) پوشیدن در زمین . (منتهی الارب ). پوشیدن . در زیر خاک کردن . (منتخب اللغات ). پنهان کردن . (منتهی الارب ) (دهار) (تاج المصادر). || برجستن . (زوزنی ). برجستن بسوی نشیب یا بسوی هوا. طمار. طمور. (منتهی الارب ). جستن ببالا یا بپائین . ...