کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ضروع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ضروع
لغتنامه دهخدا
ضروع . [ ض َ ] (ع ص ) خوار. زار. || رام . نرمخوی . (منتهی الارب ).
-
ضروع
لغتنامه دهخدا
ضروع . [ ض ُ ] (ع اِ) انگور سفید بزرگ دانه را نامند. (فهرست مخزن الادویه ) (منتهی الارب ).
-
ضروع
لغتنامه دهخدا
ضروع . [ ض ُ ] (ع اِ) ج ِ ضَرع . (منتهی الارب ).
-
ضروع
لغتنامه دهخدا
ضروع . [ ض ُ ] (ع اِ) ج ِ ضِرع . (منتهی الارب ).
-
ضروع
لغتنامه دهخدا
ضروع . [ ض ُ ] (ع مص ) نزدیک شدن حیوان درنده بچیزی . (منتخب اللغات ). قریب گردیدن . (منتهی الارب ). || فرورفتن آفتاب یا نزدیک شدن بغروب . (منتخب اللغات ). غروب کردن آفتاب یا نزدیک بغروب گردیدن . (منتهی الارب ).
-
واژههای مشابه
-
ضروع الکلب
لغتنامه دهخدا
ضروع الکلب . [ ض ُ عُل ْ ک َ ] (ع اِ مرکب ) درخت زقوم را نامند و بعضی گفته اند اسم ثمر آن است . (فهرست مخزن الادویه ). بار درخت زقوم است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
-
ضروع الکلبة
لغتنامه دهخدا
ضروع الکلبة. [ ض ُ عُل ْ ک َ ب َ ] (ع اِ مرکب ) ضروع الکلب . زقوم . اسم یمنی است و نام درختی است که در کوهستان مکه بود و آن زقوم است و درخت او بشکل صبر بود اما وی مجموع سفید بود (کذا). (اختیارات بدیعی ).
-
واژههای همآوا
-
ذروع
لغتنامه دهخدا
ذروع . [ ذَ ] (ع ص ) ذریع. سبک سیر فراخ گام از اسپ و اشتر. اسپ و اشتر سبک سیر فراخ گام .
-
زروع
لغتنامه دهخدا
زروع . [ زُ ] (ع اِ)ج ِ زرع . (دهار) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (فرهنگ فارسی معین ). جمع زرع بالفتح . کشت و فرزند. (آنندراج ). کشت ها. کشت زارها. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
جستوجو در متن
-
ضرع الکلبة
لغتنامه دهخدا
ضرع الکلبة. [ ض َ عُل ْ ک َ ب َ ] (ع اِ مرکب ) سنجد. رجوع به سنجدشود. || زقوم . رجوع به ضروع الکلبة شود.
-
خوارزار
لغتنامه دهخدا
خوارزار. [ خوا / خا ] (ص مرکب ) خوار و زار. نزار. بدبخت . (یادداشت بخط مؤلف ). ضَرِع . ضَروع . (منتهی الارب ).
-
ضرع
لغتنامه دهخدا
ضرع . [ ض ِ ] (ع اِ) مثل و مانند. (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). || تاه رسن . ج ، ضروع ، اضرع . (منتهی الارب ). || استواری رسن . (منتخب اللغات ).