کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ضروریات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ضروریات
لغتنامه دهخدا
ضروریات . [ ض َ ری یا ] (ع اِ) ج ِ ضروریة. دربایستها.- ضروریات سته ؛ قضایای یقینی ششگانه که مرجع امور نظری بوده و عبارتند از: اولیات ، محسوسات ، متواترات ، مجربات ، حدسیات و فطریات . و ضروریات ستة نزد اطبا، عبارت است از هوا و ماء و نوم و یقظه و مأک...
-
جستوجو در متن
-
سنگول
لغتنامه دهخدا
سنگول . [ س َ ] (اِ) مطلق ضروریات یعنی هر چیز که در کار باشد و ضرور بود. (برهان ).
-
برج
لغتنامه دهخدا
برج . [ ب َ ] (اِ) در تداول مقابل خرج . آنچه مصرف شود از نقد برای چیزهایی که از ضروریات زندگی نباشد. خرجها که جز برای خوردن و آشامیدن و منزل است . خرجهای غیرضروری . (یادداشت مؤلف ).
-
دربا
لغتنامه دهخدا
دربا. [ دَ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) دربای . دروایست و ضروری و مایحتاج . (برهان ). چیزی را گویند که به آن احتیاج باشد وآنرا دربایست نیز گویند. (جهانگیری ). ضروریات . لوازم . ناگزیر. ناگذران . بایسته . و رجوع به دربای شود.- درباتر؛ لازم تر. الزم . (ناظم ...
-
مراغب
لغتنامه دهخدا
مراغب . [ م َ غ ِ ] (ع اِ) زنان پریشان و مضطرب در معاش . (منتهی الارب ) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). || اطماع . (متن اللغة) (اقرب الموارد). لوازم زندگی و ضروریات آن . (ناظم الاطباء). ارزاق .
-
اولیات
لغتنامه دهخدا
اولیات . [ اَوْ وَ ل ِی ْ یا ] (ع ص ، اِ) ج ِ اولیة. قضایایی که مجرد تصور طرفین آنها کافی است برای جزم عقل به ثبوت نسبت یا سلب آن . اولیات که بدیهیات نیز نامیده میشود بر بخشی از مقدمات یقینی ضروری اطلاق میگردد و آن چنانست که حکم در آن پس از حصول تصور...
-
نعل زده
لغتنامه دهخدا
نعل زده . [ ن َ زَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) به معنی نعل بسته باشد و کنایه از اسبی است که جمع اسباب و ضروریات اورا ساخته و مستعد کرده باشند از جهت سفر. (برهان قاطع) (از آنندراج ). نعل کرده . نعل بسته . اسب آماده برای مسافرت . (از ناظم الاطباء). اسب مجهز...
-
مانه
لغتنامه دهخدا
مانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) همان مان است به معنی اسباب خانه . (فرهنگ رشیدی ). به معنی اسباب و ضروریات خانه و منزل باشد. (برهان ). اثاث البیت . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : به دانش بیلفنج دانش کزین جانیایند با تو نه خانه نه مانه . ناصرخسرو (از رشیدی )....
-
اهل رده
لغتنامه دهخدا
اهل رده . [ اَ ل ِ رِدْ دَ / دِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کسانی که از دین برگشتند بعد وفات رسول (ص ). (مهذب الاسماء نسخه ٔ خطی ) (آنندراج ). کسانی که پس از مرگ رسول از مسلمانی بیرون شدند و ابوبکر با آنان جنگید تا دوباره به اسلام گرویدند. رجوع به ابن...
-
ضروریة
لغتنامه دهخدا
ضروریة. [ ض َ ری ی َ ] (ع ص نسبی ) تأنیث ضروری . ضروریه ٔ مطلقه ، قضیه ٔ موجهه ای که در آن حکم بشود بضرورت نسبت ثبوتیه یا سلبیه بین موضوع و محمول مادام که ذات موضوع موجود است . صاحب کشاف اصطلاحات الفنون آرد: عند المنطقیین قضیة موجهة بسیطة حکم فیهابض...
-
مقاصد
لغتنامه دهخدا
مقاصد. [ م َ ص ِ ] (ع اِ) ج ِ مَقصِد. (اقرب الموارد). ج ِ مَقصَد و مَقصِد. (ناظم الاطباء). و رجوع به مقصد شود. || اراده ها و مقصودها. آرزوها. آهنگها و عزیمت ها. (از ناظم الاطباء) : روزی پای در رکاب سیر آورده بود و عنان عزیمت به مقصدی از مقاصد برتافته...
-
کاچار
لغتنامه دهخدا
کاچار. (اِ) آلات باشد از آن خانه و هر چیز. (لغت فرس اسدی ). آلات هر چیز باشد. (اوبهی ). اسباب خانه را گویند. (جهانگیری ). آلات و ادوات و ضروریات و مایحتاج خانه را گویند از هر چیز که باشد. (برهان ) : اکنون سور است و مردم آید بسیارکار شگرف است و صحن سا...
-
مقاطع
لغتنامه دهخدا
مقاطع. [ م َ طِ ] (ع اِ) ج ِ مَقطَع. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به مقطع شود. || مقاطع الاودیة؛ اواخر وادیها. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || مقاطعالانهار؛ گذرگاههای آن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموار...
-
آغا
لغتنامه دهخدا
آغا. (ترکی ، اِ) خاتون . بی بی . سیده . ستی . بانو. بیگم . خانم . || زن . حرَم : اما شرط رعایت اصناف اربعه ، اول جانب حرمهای بزرگ اگرچه در ازمنه ٔ سالفه ، خصوص ملوک عجم ، خواتین را در مهمات ملکی و دولت ملاحظه بسیار نمی بود و امور سلطنت بارادت یا عدم ...