کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ضروح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ضروح
لغتنامه دهخدا
ضروح . [ ض َ ] (ع ص ) ستور لگدزن . (منتخب اللغات ). اسب لگدزن . (مهذب الاسماء). اسپ بسیار لگدزن . اسپ دست و پا زننده ، یا عام است . || قوس ضروح ؛ کمان نیک دوراندازنده تیر را. (منتهی الارب ). کمان سخت که تیر را سخت جهاند. (منتخب اللغات ).
-
ضروح
لغتنامه دهخدا
ضروح . [ ض ُ ] (ع مص ) کاسد گردیدن بازار. (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
ذروح
لغتنامه دهخدا
ذروح . [ ذُرْ رو / ذُ ] (ع اِ) باغوجه . (زمخشری ). کوژخار. (مهذب الاسماء). کاغنه . (زمخشری ). آله کلو. (ریاض الأدویة). دکلوک . باغوچه . عروسک . (دهار) (زمخشری ). الاکلنگ . کاوِنه . دارساس ، مگسک . (حبیش تفلیسی ) ذُرّوح . ذُرَّح . ذَروح . ذُرّاح . ذِ...
-
زروح
لغتنامه دهخدا
زروح . [ زَ وَ ] (ع اِ) پشته ٔ خرد یا پشته ٔ پهنا پست یا ریگ توده ٔ کج . زروحة. ج ، زراوح . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).