کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ضرر و منفعت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بی ضرر
لغتنامه دهخدا
بی ضرر. [ ض َ رَ ] (ص مرکب ) (از: بی + ضرر) بی زیان . (یادداشت مؤلف ). || بی ضر. بی گزند. بی آزار. (یادداشت مؤلف ). رجوع به ضرر شود.
-
جستوجو در متن
-
منفعت
لغتنامه دهخدا
منفعت . [ م َ ف َ ع َ ] (ع اِ) سود و فایده و نفع و حاصل . (ناظم الاطباء). منفعة. بهره . بر. سود. عائد. خلاف مضرت . ج ، منافع. (یادداشت مرحوم دهخدا) : از منفعت دریا وز مردم دریابسیار که و پیش خرد منفعتش مه . منوچهری .در بسیارش مضرت اندک نیست در اندک ا...
-
بلا
لغتنامه دهخدا
بلا. [ ب ِ ] (ع پیشوند) (از: حرف جر «ب » + حرف نفی «لا») کلمه ٔ نفی مأخوذ از عربی ، یعنی بی و بدون ، و چون این کلمه را بر سر اسمی درآورند، اسم معین فعل میگردد مانند بلاتوقف ، بلاخلاف ، بلاشبهه ... (از ناظم الاطباء). این کلمه بر سر اسماء و مصادر عربی...
-
نشیب فراز
لغتنامه دهخدا
نشیب فراز. [ ن ِ / ن َ ف َ ] (اِ مرکب ) پست و بلند و زیر و زبر و بالا وپست و بلندی های روزگار و سود و زیان و منفعت و ضرر هر کاری . (ناظم الاطباء). رجوع به نشیب و فراز شود.
-
تأجیل
لغتنامه دهخدا
تأجیل . [ ت َءْ ] (ع مص ) فرمان دادن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). || مهلت دادن . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (ترجمان علامه جرجانی ). تمهیل . مقابل تعجیل : تامن بحضرت شاه روم و ضرر تعجیل و منفعت تأجیل سیاست بازنمایم ....
-
نفع
لغتنامه دهخدا
نفع. [ ن َ ] (ع اِ) سود. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مقابل ضر. (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). فایده . منفعت . حاصل . بیاور. نوا. پیداوار. ربا. (ناظم الاطباء). خنج . نجع. بر. بهره . مقابل ضرر وزیان . (یادداشت مؤلف ). ثمر. خیر. بهر : ...
-
مضرت
لغتنامه دهخدا
مضرت . [ م َ ض َرْ رَ ] (ع اِ) زیان و ضرر و گزند و نقصان و خسارت و آسیب و آزار و اذیت و زحمت . (ناظم الاطباء) : و مضرت دانه ٔ وی آن است که اندکی صداع آورد. (الابنیة عن حقایق الادویه ص 14). وی (یعنی افسنتین ) کُلی ̍ را مضرت کند و اصلاحش انیسون است . (...
-
ضر
لغتنامه دهخدا
ضر. [ ض َرر / ض ُرر ] (ع اِ) گزند. (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). مضرّت . || سختی . (مهذب الاسماء). بدحالی . ضَرّاء. || زیان . (مهذب الاسماء). خلاف نفع. (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). ضرر : ضرّ منافقانی ، نفع موافقانی این را همی بپائی وآن را همی نپا...
-
زیان داشتن
لغتنامه دهخدا
زیان داشتن . [ ت َ ](مص مرکب ) ضرر داشتن . مقابل سود داشتن : ز من بنیوش پند مهربانی چو ننیوشی ترا دارد زیانی . (ویس و رامین ).مکن با من چنین نامهربانی کجا زین هم ترا دارد زیانی . (ویس و رامین ).... سری را که چون مسعود پادشاهی ، باد خوارزمشاهی در آن ن...
-
ابومنصور
لغتنامه دهخدا
ابومنصور. [ اَ م َ ] (اِخ ) محمد انصاری . پدر شیخ الاسلام خواجه عبداﷲ انصاری مرید شریف حمزه ٔ عقیلی و خدمت ابوالمظفر ترمذی کرده بود و وفات وی بشعبان 430 هَ . ق . بود. رجوع به نفحات الانس چ هند ص 217 شود. و در نامه ٔ دانشوران (ج 4 ص 88) آمده است : از ...
-
فراسیون
لغتنامه دهخدا
فراسیون . [ ف َ ] (معرب ، اِ) گیاهی است که به عربی صدف الارض گویند و در مؤید گوید: گندنای کوهی است و درکتب طبی نیز چنین است . (آنندراج ). نام گندنای کوهی باشد و آن را به تازی حشیشةالکلب و صوف الارض و سندیان الارض خوانند. چون با نمک بر گزیدگی سگ دیوا...
-
فجل
لغتنامه دهخدا
فجل . [ ف ُ / ف ُ ج ُ ] (ع اِ) ترب . (منتهی الارب ). به پارسی ترب گویند و به هندی مولی . ارجانی گوید: گرم و خشک است در دو درجه ، و در او قوتی است که ورمها را تحلیل کند، و آب ترب علت یرقان را که ماده ٔ او سودا بود سود دارد و نور چشم را زیادت کند و جگر...
-
شهادة
لغتنامه دهخدا
شهادة. [ ش َ دَ ] (ع مص ، اِمص ) آگاهی یافتن بر چیزی : شهد علی کذا شهادةً. (منتهی الارب ). || گواهی دادن برای کسی و ادای شهادت کردن : شهد له بکذا و قولهم اشهد بکذا؛ یعنی قسم میخورم و شهد اﷲ انه لااله الا هو؛ ای علم اﷲ او قال اﷲ او کتب اﷲ، و اَشهدُ اَ...
-
جدوار
لغتنامه دهخدا
جدوار. [ ج َدْ ] (اِ) معرب زدوار است که ماه پروین باشد. گویند خوردن آن دفع زهر مار و عقرب کند. (برهان ) (از آنندراج ). مساوی جذوار . رجوع به گل و گلاب ص 290 و دزی ج 1ص 175 و 438 ذیل درونج شود. (حاشیه ٔ برهان چ معین ). بیخی است مخروطی شکل سیاه رنگ به ...