کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ضربت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ضربت
لغتنامه دهخدا
ضربت . [ ض َ ب َ ] (ع اِمص ، اِ) ضربه . رجوع به ضربه شود. زَخم . یک بار زدن . ج ، ضربات : مردی از مسلمانان نامش واصل بن عمرو حمله کرد و روی به خاقان نهاد و او را یک ضربت بزد بر میان خود و خود از سرش بینداخت . (ترجمه ٔ طبری بلعمی ).بر مگسی خوب نیست ضر...
-
واژههای همآوا
-
ذربة
لغتنامه دهخدا
ذربة. [ ذَ ب َ ] (اِخ ) آبی است بنوعقیل را به نجد. بروایت یاقوت از ابی زیاد.
-
ذربة
لغتنامه دهخدا
ذربة. [ ذَ رِ ب َ ] (ع ص ) تأنیث ذَرِب .
-
ذربة
لغتنامه دهخدا
ذربة. [ ذِ ب َ ] (ع اِ) غُدّة. گره گوشت . سنگریزه مانندی که در گردن مردم یا ستور پیدا آید. || (ص ) زن بدزبان . زن زبان دراز. بذیةاللسان و خیانتکار.(منتهی الارب ). بلندآواز. (مهذب الاسماء). ج ، ذَرِب .
-
ضربة
لغتنامه دهخدا
ضربة. [ ض ُ ب َ ] (اِخ ) جایگاهی است . (معجم البلدان ).
-
جستوجو در متن
-
مصدوم
لغتنامه دهخدا
مصدوم . [ م َ ] (ع ص ) کوفته . (ناظم الاطباء). کوفته شده . || صدمه دیده . صدمه خورده . زخم خورده . ضرب دیده . ضربت دیده . آزرده . آسیب دیده از برخورد چیزی با او یا او با چیزی .- مصدوم شدن ؛ آسیب و ضربت دیدن از برخورد چیزی .- مصدوم کردن ؛ آسیب و ضرب...
-
چپله
لغتنامه دهخدا
چپله . [ چ َ ل َ / ل ِ ] (اِ) طپانچه و سیلی و ضربت . (ناظم الاطباء).
-
فراغة
لغتنامه دهخدا
فراغة. [ ف َ غ َ ] (ع مص ) ناشکیبایی و بی آرامی . || فراخ شدن ضربت و طعنه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
حشا
لغتنامه دهخدا
حشا. [ ح َ ] (ع مص ) ضربت بر شکم زدن . زخم بر شکم زدن . (تاج المصادر بیهقی ). || آرمیدن با.
-
ارین
لغتنامه دهخدا
ارین . [ اَ ی ُ ] (اِخ ) نام اسبی که نِپتون با ضربت سه شاخی از زمین برآورد، آنگاه که وی با می نِرو در ستیزه بود.
-
اسداد
لغتنامه دهخدا
اسداد. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ سَدّ. || ضربت علیه الارض بالاسداد؛ طرق بر آن بند کرده شد. (منتهی الارب ).
-
باد کله
لغتنامه دهخدا
باد کله . [ دِ ک ُ ل َه ْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ضربت جماع . (غیاث ) (آنندراج ).
-
زخم گران
لغتنامه دهخدا
زخم گران . [ زَ م ِ گ ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب )ضربت سخت و سنگین . بسختی زدن و نواختن : بینی آن زخم گران بر سر کوس لرزه و دل سبکی بر علم است . خاقانی .|| زخم گران خوردن ؛ ضربت شدید خوردن . سخت مضروب شدن . بشدت خسته و مجروح گردیدن .