کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ضاجر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ضاجر
لغتنامه دهخدا
ضاجر. [ ج ِ ] (ع ص ) دلتنگ . بی آرام از غم . مضطرب . (غیاث ) (آنندراج ).
-
واژههای همآوا
-
زاجر
لغتنامه دهخدا
زاجر. [ ج ِ ] (اِخ ) ابن الصّلت طاحی محدث است و بخاری در تاریخ کبیر [ الکنی ] ترجمه ٔ او را آورده است . (تاج العروس ). ابن قتیبه حدیثی از وی نقل کرده است . (عیون الاخبار).
-
زاجر
لغتنامه دهخدا
زاجر. [ ج ِ ] (اِخ ) ابن الهیثم ، محدث است و بخاری در کتاب کنی ترجمه ٔ وی را آورده است . (تاج العروس ).
-
زاجر
لغتنامه دهخدا
زاجر.[ ج ِ ] (ع ص ) منعکننده . بازدارنده ٔ از کاری . (دهار)(آنندراج ) (اقرب الموارد). || زاجر قلبی در اصطلاح صوفیه ، واعظ و زنهاردهنده ٔ حق و خواننده بسوی خدا است و آن نوری است که در دل مؤمن تابد. (تعریفات ). || اندرزدهنده : و در حلقه ٔ درویشان زاجر...