کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صینیة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
صینیة
لغتنامه دهخدا
صینیة. [ نی ی َ ] (اِخ ) شهری است مشهور زیر واسط. (معجم البلدان ).
-
صینیة
لغتنامه دهخدا
صینیة. [ نی ی َ ] (ص نسبی ) اوانی صینیة؛ ظروف چینی است . ج ، صوانی . (از منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
صینی
لغتنامه دهخدا
صینی . (ص نسبی ) نسبت است به صینیه و آن شهرکی است زیر واسط.
-
صوانی
لغتنامه دهخدا
صوانی . [ ص َ نی ی ] (ع اِ) ج ِ صینیّة. (منتهی الارب ). ظروف چینی .
-
صینی
لغتنامه دهخدا
صینی . (اِخ ) حسن بن احمدبن ماهان ، مکنی به ابوعلی . او از احمدبن عبید واسطی و از او ابوبکر خطیب روایت کند. وی قاضی و خطیب صینیه بود.
-
طیفور
لغتنامه دهخدا
طیفور. [ طَ ] (ع اِ) نام جانورکی است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || مطلق پرنده را گویند اعم از مرغ و ملخ و امثال آن . (برهان ). || مرغی است . (مهذب الاسماء). || مرغیست خرد. طائرٌ صغیرٌ. (قطر المحیط) : همچو پروانه ٔ چراغ شوددر شبستان وقت او طیفور. سی...