کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صیغ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
صیغ
لغتنامه دهخدا
صیغ. [ ] (اِخ ) ناحیتی است از نواحی خراسان . (معجم البلدان ) (منتهی الارب ).
-
صیغ
لغتنامه دهخدا
صیغ. [ ص َی ْ ی ِ ] (ع ص ) کذاب بیهوده گوی سخن آرای . (منتهی الارب ).
-
صیغ
لغتنامه دهخدا
صیغ. [ ی َ ] (ع اِ) ج ِ صیغة. رجوع بدان کلمه شود.
-
واژههای مشابه
-
صیغ عقود
لغتنامه دهخدا
صیغ عقود. [ ی َ غ ِ ع ُ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به صیغالعقود شود.
-
واژههای همآوا
-
سیغ
لغتنامه دهخدا
سیغ. (ص ) خوب . نیکو. نغز. (برهان ) (جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ) (آنندراج ). برابر است با سخ . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ) : برمکن برقع از آن رخسار سیغتا برآید آفتاب از زیر میغ. عنصری .|| (اِ) یک دسته از مردم . || یک دسته سپاهیان . || جماعت . || خا...
-
سیغ
لغتنامه دهخدا
سیغ. [ س َ ] (ع اِ) آن دو بچه را گویند که میان آنها دیگری نزاده باشد. (منتهی الارب ). بچه ای که پس از بچه ٔ بدون واسطه زائیده شده باشد و دیگری میان آنها نبود. (ناظم الاطباء).
-
سیغ
لغتنامه دهخدا
سیغ. [ س َ ] (ع مص )آسان بگلو فروبردن شراب . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
سیق
لغتنامه دهخدا
سیق . [ س َی ْ ی ِ ] (ع ص ، اِ) ابر بی باران که باد آنرا راند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). ابر بی آب . (مهذب الاسماء).
-
صیق
لغتنامه دهخدا
صیق . (اِخ ) بطنی است از عرب . (منتهی الارب ).
-
صیق
لغتنامه دهخدا
صیق . (ع اِ) غبار بالا رفته یا عام است ، یا کثرت و کثافت و سطبری و بلندی غبار است . (منتهی الارب ). گرد اندر هوا. (مهذب الاسماء). || باد و اصل این کلمه (زیق ) و نبطی است . و لیث گوید غباری است که در هوا بالا رفته . (المعرب جوالیقی ص 11). || بانگ و فر...
-
صیق
لغتنامه دهخدا
صیق . [ ی َ ] (ع اِ) ج ِ صیق . رجوع به صیق شود.
-
جستوجو در متن
-
ابنیه
لغتنامه دهخدا
ابنیه . [ اَ ی َ ] (ع اِ) ج ِ بناء. ساخته ها. ساختمانها. بناها. || پایه ها. بنیان ها. اصل ها. قواعد: کتاب الأبنیة عن حقایق الادویه . || صیغه ها. صیغ: کتاب الابنیة لابن القطاع . ج ، ابنیات .