کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صیدلان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
صیدلان
لغتنامه دهخدا
صیدلان . [ ص َ دَ ] (اِخ ) شهری است یا موضعی است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
صندلانی
لغتنامه دهخدا
صندلانی . [ ص َ دَ ] (ص نسبی ) منسوب است به صیدلان . (منتهی الارب ). لغتی است در صیدلانی . (اقرب الموارد).
-
صیدلانی
لغتنامه دهخدا
صیدلانی . [ ص َ دَ ] (ع ص نسبی ) نسبت است به صیدلان . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). صَنْدَلانی . صَیْدَنانی . صَنْدَنانی . عطار. (دهار). پیلور. (السامی فی الاسامی ) (تفلیسی ). || داروفروش . داروئی . حشائشی . گیاه شناس . عقاقیری .
-
صیدنانی
لغتنامه دهخدا
صیدنانی . [ ص َ دَ ] (ص نسبی ) منسوب به صیدنان . صیدلانی . پیلور. (منتهی الارب ) (تفلیسی ). || حشایشی . گیاه شناس . ج ، صیادنة. رجوع به صیدلان شود. || (اِ) جانوری که در زمین خانه سازد و ناپدید کند. (منتهی الارب ).