کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صیداء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
صیداء
لغتنامه دهخدا
صیداء. [ ص َ ] (اِخ ) نام زنی است که ذوالرمه بدو تشبیب کرده است . (منتهی الارب ).
-
صیداء
لغتنامه دهخدا
صیداء. [ ص َ ] (اِخ )شهری است در حوران . (منتهی الارب ) (معجم البلدان ).
-
صیداء
لغتنامه دهخدا
صیداء. [ ص َ ] (اِخ )شهری است در لبنان بر کنار دریا در 45 هزارگزی بیروت و نوزده هزار تن سکنه دارد. یکی از مراکز زراعت و تجارت انواع لیموها است . این شهر را فینیقیها بنا کردند. و در قرنهای 10 تا 13 قبل از میلاد یکی از مراکز مهم بحریه بود. آشوریان این ...
-
صیداء
لغتنامه دهخدا
صیداء. [ ص َ ] (ع اِ) زمین درشت . || سنگ که از وی دیگ سازند. (منتهی الارب ).
-
صیداء
لغتنامه دهخدا
صیداء. [ ص َ ](اِخ ) چاهی است . لغتی است در صدآء. (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
صالح
لغتنامه دهخدا
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن طریف ضبی ، مکنی به ابی صیداء. تابعی است .
-
صیداوی
لغتنامه دهخدا
صیداوی . [ ص َ ] (ص نسبی ) نسبت است به صَیْداء . صیدانی . (الانساب سمعانی ).
-
صیدانی
لغتنامه دهخدا
صیدانی . [ ص َ ] (ص نسبی ) منسوب است به صیداء که شهری است در ساحل بحرالروم . (الانساب سمعانی ).
-
اربل
لغتنامه دهخدا
اربل . [ اِ ب ِ ] (اِخ ) زمینی درشت بشام . (منتهی الارب ). نام شهر صیداء که در ساحل سرزمین شام واقع است ... (معجم البلدان از نصر).
-
حسین عوده
لغتنامه دهخدا
حسین عوده . [ح ُ س ِ ع َ دَ ] (اِخ ) ابن مصطفی بن عودة دمشقی پزشک ومعلم آموزشگاه پزشکی مصر بود و در 1331 هَ . ق . 1913/ م . در صیداء در 90 سالگی درگذشت . او راست : الرحلةالعودیة و عمدة المحتاج و جز آن . (معجم المؤلفین ) (معجم المطبوعات سرکیس ) (فهرس...
-
صرفندی
لغتنامه دهخدا
صرفندی . [ ص َ ف َ ] (اِخ ) محمدبن احمدبن محمدبن ابراهیم بن محمدبن نعمان انصاری . وی به دمشق و جز دمشق از ابوعمرو موسی بن عیسی بن منذر حمصی حدیث گفت . از وی ابوالحسن بن احمدبن عبدالرحمان ملطی روایت کند. ابوالحسین رازی به دمشق از وی حدیث نوشت و گوید و...
-
اصید
لغتنامه دهخدا
اصید. [ اَص ْ ی َ ] (ع ص ، اِ) کژگردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (بحر الجواهر) (مهذب الاسماء). المائل العنق . (اقرب الموارد). || شتری که به بیماری صید مبتلا است . (از اقرب الموارد). و صید و صاد از بیماریهای شتر است . رجوع به صاد و صید...
-
اسکندر بارودی
لغتنامه دهخدا
اسکندر بارودی . [ اِ ک َ دَ رِ ] (اِخ ) اسکندربن نقولابن سمعان بن مرادبارودی (1272 - 1339 هَ .ق .). طبیب مصنف . اصل او ازحوران (سوریه ) است و یکی از اجداد وی به لبنان منتقل شد، و اسکندر در صیداء متولد گردید و در مدرسه ٔ آمریکائی بیروت کسب علم کرد و ب...
-
ظاهر
لغتنامه دهخدا
ظاهر. [ هَِ ] (اِخ ) ابن عمربن ابی زیدان (1106 - 1196 هَ . ق .). مردی زیرک و شجاع بود. اصل وی از مدینه است و یکی از نیاکان او به فلسطین مهاجرت کرد و آنجا توطن گزید. پدرظاهر در روزگار ولایت امیر بشیر شهابی بر لبنان ، حاکم صفد و توابع آن بود و پس از او...