کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صیانت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
صیانت
لغتنامه دهخدا
صیانت . [ ن َ ] (ع مص ) صیانة. نگه داشتن . نگهبانی . (غیاث اللغات ). صون . صیانة. حفظ. وقایة. نگاهداری . خویشتن بازداشتن : از صیانت هیچ با فاجر نیامیزی بهم هرکه با فاجر نشیند همچنان فاجر شود. منوچهری .... و صیانت نفس از حوادث آفات آن قدر که در امکان ...
-
واژههای همآوا
-
صیانة
لغتنامه دهخدا
صیانة. [ ن َ ] (ع مص )نگه داشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ). نگاه داشتن چیزی را. (منتهی الارب ). صیانت : ادام اﷲ تأییدهم و صیانة الجمیع. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 212). رجوع به صیانت شود. || برطرف سم ایستادن اسب از سودگی پای یا بی نعلی . (منته...
-
جستوجو در متن
-
پاساد
لغتنامه دهخدا
پاساد. (اِ) صیانت باشد و آن محافظت کردن است خود را از سخنان هزل و قبیح و افعال شنیعه و قبیحه . (برهان ).
-
صیانة
لغتنامه دهخدا
صیانة. [ ن َ ] (ع مص )نگه داشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ). نگاه داشتن چیزی را. (منتهی الارب ). صیانت : ادام اﷲ تأییدهم و صیانة الجمیع. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 212). رجوع به صیانت شود. || برطرف سم ایستادن اسب از سودگی پای یا بی نعلی . (منته...
-
دفاع کردن
لغتنامه دهخدا
دفاع کردن . [ دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دفع شر نمودن . (ناظم الاطباء). دفع تعرض کردن .- دفاع کردن از خود ؛ صیانت نفس کردن در مقابل تعرض دیگری .
-
مقاوة
لغتنامه دهخدا
مقاوة. [ م ُ وَ ] (ع اِمص ) محافظت . صیانت . نگاهبانی . مَقو. مَقوة. (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به مقْو و مقْوة شود.
-
خویشتن نگاه داشتن
لغتنامه دهخدا
خویشتن نگاه داشتن . [ خوی / خی ت َ ن ِ ت َ ] (مص مرکب ) تعفف . عفاف ورزیدن . پرهیزگاری کردن . پرهیزکردن . || خود را بر کنار داشتن . احتراز. احتراس . صیانت . (لغت ابوالفضل بیهقی ).
-
ابتذال
لغتنامه دهخدا
ابتذال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) صرف چیزی را بسیار. بادروزه داشتن جامه یعنی جامه برای کار پوشیدن . دائم بکار داشتن جامه و جز آن . ناپاک و زبون داشتن جامه . || درباختن و نگاه نداشتن چیزی . ضد صیانت . || دویدن اسب .
-
توفیه
لغتنامه دهخدا
توفیه . [ ت َ ] (ع مص ) در بیت زیر از سنائی به معنی تَوفیَه آمده است : آن ز توفیه و صیانت ملک را خیرات بخش وآن ز توجیه ودیانت شرع را اندیشه خوار. سنائی .رجوع به توفیة شود.
-
تختار
لغتنامه دهخدا
تختار. [ ت َ ] (اِ مرکب ) جامه ٔ سیاه یا سفید که در تخت (تخت جامه ) صیانت می شود. رجوع به دخدار شود. (یادداشت بخط دهخدا). جوالیقی در ذیل «دخدار»آرد: الدخدار؛ الثوب . و هو بالفارسیة تخت دار؛ ای یمسکه التخت . (المعرب ص 141). رجوع به تخت دار شود.
-
حفظ کردن
لغتنامه دهخدا
حفظ کردن . [ ح ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گرفتن . یاد گرفتن . برکردن . از بر کردن . بخاطر سپردن . توقم . فراگرفتن . نگاه داشتن به ذهن . || محافظت کردن . نگه داشتن . نگاهداری کردن . حراست . صیانت . بقو. بقاوت . گوش داشتن . پاس داشتن . ضبط. رجوع به حفظ شود....
-
اندیشه خوار
لغتنامه دهخدا
اندیشه خوار. [ اَ ش َ / ش ِ خوا / خا ] (نف مرکب ) غمخوار. تیمارخوار : آن ز ترفیه و صیانت ملک را خیرات بخش و آن ز توجیه و دیانت شرع را اندیشه خوار.سنایی (دیوان چ مظاهر مصفا ص 127).
-
اقاویل
لغتنامه دهخدا
اقاویل . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ اقوال . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). جج ِ قول . (ترجمان القرآن ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) : و اقاویل انصاف ازاباطیل خلاف صیانت کنی . (سندبادنامه ). او را بمواعیدزور و اقاویل غرور بفریفت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).