کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صَوْتِکَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
سوتک
لغتنامه دهخدا
سوتک . [ ] (اِخ ) تیره ای از طایفه ٔ جانکی سردسیر هفت لنگ بختیاری . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 75).
-
جستوجو در متن
-
خافت
لغتنامه دهخدا
خافت . [ ف ِ ] (ع ص ) ابر بی آب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || کشت نادراز. (منتهی الارب ). || ضعیف آواز. ضعیف الصوت : أآمل ان تجلی عن الحق شبهةو شخصک مقبور و صوتک خافت . (بواحمد در رثاء ثابت بن قره آورده است ).و به هر منزل که نزول میکرده اند همان آ...
-
غض
لغتنامه دهخدا
غض . [ غ َض ض ] (ع مص ) غض طَرف ؛ فروخوابانیدن چشم را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). چشم خوابانیدن . (غیاث اللغات ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). فروخوابانیدن چشم . (تاج المصادربیهقی ): غض بصر؛ چشم پوشی . غض بصر از کسی ؛ برگردانیدن چشمها از او. || غض طرف کس...
-
ثابت
لغتنامه دهخدا
ثابت . [ب ِ ] (اِخ ) ابن قرةالحرّانی . مکنی به ابی الحسن . یکی از مردم حران . او در ایام معتضدباﷲ عباسی ببغداد رفت و بمطالعه ٔ علوم حساب و هندسه و هیئت و نجوم و منطق مشغول گشت . ولادت او در 221 هَ . ق . به حرّان و وفات وی بسال 288 بود. ثابت از مترجمی...