کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صواعق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
صواعق
لغتنامه دهخدا
صواعق . [ ص َ ع ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ صاعقه : یجعلون اصابعهم فی آذانهم من الصواعق حذر الموت . (قرآن 19/2). و حوادث و آفات عارضی چون مار و کژدم ... و صواعق در کمین . (کلیله و دمنه ).ابر صواعق سنان بحرجواهربیان روح ملایک سپاه مهر کواکب حَشَم . خاقانی .از ...
-
واژههای مشابه
-
صواعق بار
لغتنامه دهخدا
صواعق بار. [ ص َ ع ِ ] (نف مرکب ) صواعق بارنده . آنکه صاعقه ها ببارد : کشتی سلجوقیان برجودی عدل ایستادتا صواعق بار طوفانش ز خنجر ساختند. خاقانی .رجوع به صاعقه و صواعق شود.
-
جستوجو در متن
-
عواصف
لغتنامه دهخدا
عواصف . [ ع َ ص ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عاصف .(اقرب الموارد) (دهار) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به عاصف شود. بادهای سخت و تند. (غیاث اللغات ) : او چون کوه بر زحمت عواصف و صدمه ٔ زلازل مصابرت میکرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 214). از صواعق رعدو برق و عواص...
-
فتک
لغتنامه دهخدا
فتک . [ ف َ / ف ِ / ف ُ ] (ع مص ) به کار خواسته ٔ نفس درآمدن . (منتهی الارب ). به کارهایی که نفس بدان مایل بود، پرداختن . (اقرب الموارد). || بناگاه گرفتن . || ناگاه کشتن کسی را. (منتهی الارب ). کشتن از روی غفلت یا به انتهاز فرصت . (اقرب الموارد) : .....
-
هواپیما
لغتنامه دهخدا
هواپیما. [ هََ پ َ / پ ِ ] (نف مرکب ) طی کننده ٔ هوا. که در هوا راه پیماید : پیش ِ آسیب ِ صواعق ِ حادثات چه بنگه موری و چه تخت هواپیمای سلیمانی . (منشآت خاقانی چ محمد روشن تهران 1349 هَ . ش . ص 10) || (اِ مرکب ) طیاره . آویون . آیروپلان . نوعی مرکوب ...
-
مفحص
لغتنامه دهخدا
مفحص . [ م َ ح َ ] (ع اِ) آشیان کتو. ج ، مفاحص . (مهذب الاسماء).خانه ٔ مرغ سنگخوار. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : پیش آسیب صواعق حادثات چه بنگه موری و چه تخت هواپیمای سلیمانی چه مفحص قطاتی ، چه قله ٔ قاف سیمرغی . (منشآت خاقانی ...
-
جودی
لغتنامه دهخدا
جودی . [ دی ی ] (اِخ ) کوهی است بجزیره که سفینه ٔ نوح بر آن ایستاد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). نام کوهی بجزیره ٔ ابن عمرو، گویند کشتی نوح بدان قرار گرفت . (ابن بطوطه ). نام کوهی بموصل که کشتی نوح بر آن قرار گرفت . (ترجمان علامه ترتیب عادل ) (آنند...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن حجر الهیثمی المکی العسقلانی مکنی به ابوالفضل . از کبار مجتهدین بر مذهب شافعی و از اعاظم فقهاء و محدثین متأخرشافعیه . او از پدر خود و پدر وی از بعض تلامذه ٔ تفتازانی روایت دارد و نیز از شیخ ابوالخیر احمدبن ابی سعید ...
-
اتسز
لغتنامه دهخدا
اتسز. [ اَ س ِ ] (اِخ )خوارزمشاه . ابن محمد ملقب به قطب الدین یا علاءالدین ابن نوشتکین . سیمین خوارزمشاه . و او استقلال خود را اعلام کرد ولی در سال 533 هَ . ق . مغلوب سلطان سنجر شد و بار دیگر طغیان کرد و خود را پادشاه خواند و قلمرو خود را تا حدود شهر...
-
منفذ
لغتنامه دهخدا
منفذ. [ م َ ف َ / ف ِ ] (ع اِ) جای درگذشتن و جای جاری شدن و از این معنی راه مراد است . (غیاث ) (آنندراج ). موضع نفوذ و درگذشتن چیزی و راه و معبر و سوراخ و مخرج . (ناظم الاطباء). موضع نفوذ چیزی . ج ، منافذ. (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط). جای نفوذ ...
-
صاعقه
لغتنامه دهخدا
صاعقه .[ ع ِ ق َ ] (ع اِ) برقی که از ابر بر زمین افتد. پاره ٔ آتش هلاک کننده که از آسمان فرودآید با بانگ سخت . (ترجمان القرآن جرجانی ص 63). بانگی است با آتش و گفته اند بانگ سخت رعد است و بود که مر آدمی از شنیدن آن بیهوش شود و یا بمیرد. (تعریفات میر س...
-
صادق
لغتنامه دهخدا
صادق . [ دِ ] (اِخ ) (امام ...) جعفربن محمدبن علی بن حسین بن علی (ع ). ابن خلکان گوید: وی بر مذهب امامیه یکی از ائمه ٔ اثناعشر است . از سادات اهل بیت بود و بخاطر صدق گفتار به صادق ملقب گشت . فضل او مشهورتر از آن است که گفته آید و او را گفتاری است در ...
-
منجنیق
لغتنامه دهخدا
منجنیق . [ م َ ج َ ] (معرب ، اِ) سنگ انداز. (دهار). فلاخن مانندی است بزرگ که بر سر چوبی تعبیه کنندو سنگ در آن کرده به طرف دشمن اندازند. معرب من چه نیک است . ج ، منجنیقات ، مجانق ، مجانیق . (منتهی الارب ). منجنوق . آلتی که بدان سنگ اندازند و آن معرب ا...