کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صنعت ساختن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
صنعت تسمیط
لغتنامه دهخدا
صنعت تسمیط. [ ص َ ع َ ت ِ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به مسمط شود.
-
صنعت سخن
لغتنامه دهخدا
صنعت سخن . [ ص َ ع َ ت ِ س ُ خ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از شعر است و آن کلامی باشد موزون . (برهان ). رجوع به شعر شود.
-
صنعت یدی
لغتنامه دهخدا
صنعت یدی . [ ص َ ع َ ت ِ ی َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کار دستی . هنر دستی . مقابل صنعت ماشینی . رجوع به صنعت شود.
-
صنعت کار
لغتنامه دهخدا
صنعت کار. [ ص َ ع َ ] (ص مرکب ) هنرمند. افزارمند. صنعتگر.
-
خوب صنعت
لغتنامه دهخدا
خوب صنعت . [ ص َ ع َ ] (ص مرکب ) ماهر. بصیر در صنعت . استاد در کار : و مردمان این ناحیت مردمانی خوب صنعت اند و کارهای بدیع کنند. (حدود العالم ).
-
جستوجو در متن
-
تفنگ سازی
لغتنامه دهخدا
تفنگ سازی . [ ت ُ ف َ ] (ص نسبی ) منسوب و متعلق به ساختن تفنگ . (ناظم الاطباء). || (اِمرکب ) جایی که در آن تفنگ سازند. کارگاهی که در آن تفنگ ساخته میشود. || (حامص مرکب ) صنعت تفنگ ساختن . (ناظم الاطباء). تفنگ ساختن . ساختن تفنگ .
-
پیشه ساختن
لغتنامه دهخدا
پیشه ساختن . [ ش َ / ش ِ ت َ ] (مص مرکب ) پیشه کردن . پیشه گفتن . حرفت و شغل و صنعت خود قرار دادن .
-
میناسازی
لغتنامه دهخدا
میناسازی . (حامص مرکب ) صنعت مینا ساختن . نقاشی و تزیین فلزات مختلف از قبیل طلا و نقره و مس بوسیله ٔ رنگهای لعابدار مخصوص که در حرارت بسیار زیاد پخته و ثابت شود. عمل ساختن مینا. || (اِ مرکب ) محل ساختن مینا. کارگاهی که در آنجا مینا ساخته شود. میناکار...
-
تدبیة
لغتنامه دهخدا
تدبیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) کاری گری .(منتهی الارب ). صنعت . (تاج العروس ). تدبیة چیزی ؛ ساختن آنرا. (از اقرب الموارد). صنعت و کارگری . || تجارت کردن . کسب و تجارت . (از ناظم الاطباء).
-
گنبد ساختن
لغتنامه دهخدا
گنبد ساختن . [ گُم ْ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) کنایه از سرین خود برداشتن برای فعل بد. (غیاث ) (آنندراج ) : فرداست که بهر یک لب نان پسرت گنبد سازد به صنعت چارمنار.ملاطغرا (از آنندراج ).
-
شمشیرسازی
لغتنامه دهخدا
شمشیرسازی . [ش ِ / ش َ ] (حامص مرکب ) صنعت ساختن شمشیر. (ناظم الاطباء). طباعة. (منتهی الارب ). رجوع به شمشیرساز شود.
-
حسن بیان
لغتنامه دهخدا
حسن بیان . [ ح ُ ن ِ ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نزد بلغا روشن ساختن معنی و رساندن آن به روان آدمیست . و آن گاه با صنعت ایجاز و گاه با صنعت اطناب و گاه با صنعت مساوات ایراد شود. (کشاف اصطلاحات الفنون از شرح مطول تفتازانی ).
-
دواسازی
لغتنامه دهخدا
دواسازی . [ دَ ] (حامص مرکب ) شغل و عمل دواساز. داروسازی . صیدلة. صیدنة. داروگری . (یادداشت مؤلف ). صنعت ترکیب ادویه . (ناظم الاطباء) || (اِ مرکب ) محل و مغازه ٔ دواساز. داروسازی . محل ساختن دوا.
-
منبت کاری
لغتنامه دهخدا
منبت کاری . [ م ُ ن َب ْ ب َ ] (حامص مرکب ) شغل منبت کار و صنعت منبت ساختن و کنداگری . (ناظم الاطباء). خفته و رسته کاری در چوب . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به منبت شود.