کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صندوقی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
صندوقی
لغتنامه دهخدا
صندوقی . [ ص ُ / ص َ ] (ص نسبی ) نسبت است به صندوق . صندوق ساز. صندوق فروش . || بشکل صندوق . || آنچه بتوان آنرا در صندوق نهاد. درخور صندوق .
-
جستوجو در متن
-
صندوق آهنین
لغتنامه دهخدا
صندوق آهنین . [ ص َ ق ِ هََ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) صندوقی که از آهن ساخته باشند.
-
شاس
لغتنامه دهخدا
شاس . [ س ِ ] (فرانسوی ، اِ) صندوقی که در آن جسد قدیسان را نگاهدارند.
-
ربیدة
لغتنامه دهخدا
ربیدة. [ رَ دَ ] (ع اِ) صندوقی که در آن محضرها و چکها گذارند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
صندوق اعانه
لغتنامه دهخدا
صندوق اعانه . [ ص َ ق ِ اِ ن َ / ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) صندوقی که در جای معین نهند تامردمان به تبرع پولی در آن افکنند کمک مستمند را.
-
صندوق پست
لغتنامه دهخدا
صندوق پست . [ص َ ق ِ پ ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) صندوقی که اداره ٔ پستخانه بر سر چهارراه ها یا در جاهای دیگر بر دیوارها نصب کند تا مردم نامه های خود را در آن افکنند.
-
صندوق آراء
لغتنامه دهخدا
صندوق آراء. [ ص َ ق ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) صندوقی که در جایهای معینی نهند تا مردم نام کسانی را که بنمایندگی می گزینند در کاغذی نوشته ، در آن صندوقها می ریزند و پس ازگردآوری انجمنی مخصوص ، به استخراج آنها می پردازد.
-
تخت شیراز
لغتنامه دهخدا
تخت شیراز. [ ت َ ت ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) در گناباد خراسان ، نام صندوقی که در آن ماست و پنیر و نان و دیگر خوردنی ها نهند. رجوع به شیراز شود. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
پس انداز
لغتنامه دهخدا
پس انداز. [ پ َ اَ ] (ن مف مرکب )ذُخر. ذخیره . پس افکند. پس اوگند. یخنی . نهاده . چیز نهادن کرده . اندوخته . الفغده . دست پس . پس دست . پستائی .- صندوق پس انداز ؛ صندوقی که در آن نقد حاصل از صرفه جوئی در خرج نهند.
-
زنفالجة
لغتنامه دهخدا
زنفالجة. [ زِ ل َ ج َ ] (معرب ، اِ) زِنفیلَجَة. زَنفَلیجَة. زنبیل . معرب است . (منتهی الارب ). جامه دان و صندوقی که در آن جامه ها گذارند. (ناظم الاطباء). زِنفَلَجَة. توشه دان و آن ظرفی است ادوات شبانان را. فارسی معرب است . (از اقرب الموارد). مأخوذ ا...
-
جزودان
لغتنامه دهخدا
جزودان . [ ج ُزْوْ ] (اِمرکب ) صندوق اجزاء مصحف . (یادداشت مؤلف ). رَبْعة. (منتهی الارب ). صندوقی که جزوهای قرآن در آن نهند، یاهرچیزی که جزوات و دفاتر در آن گذارند : آمد آن شوخ و بر اوراق دلم گردید و رفت جزودان سینه را از یکدگر پاشید و رفت .محمدسعید...
-
درزاده
لغتنامه دهخدا
درزاده . [ دَ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) تخته ای باشد که آسیابانان در پیش آب گذارند تا آب بطرف دیگر برود و آنرا درزاده ٔ آسیا نیز گویند. (برهان ) (از آنندراج ). درک کوچک که به ناو فروگذارند تا آب بازدارد. حُباس . (السامی فی الاسامی ). || صندوقی در آسیا که ...
-
کارسان
لغتنامه دهخدا
کارسان . (اِ مرکب ) ظرفی باشد مانند صندوقی مدور که از چوب و گل سازند و نان و حلوا و امثال آن را در میان آن بنهند و آن را کرسان و چاشدان [ و چاشکدان ] هم خوانند . (جهانگیری ) (آنندراج ). یک نوع ظرفی چوبین و یا گلین مانا بصندوق که در آن نان و حلوا و جز...
-
خاشکدان
لغتنامه دهخدا
خاشکدان . [ ش َ ] (اِ مرکب ) صندوقچه ٔ زنان را گویند که در آن ریز و پیز و خرد و مرد و چیزها نهند و دخلدان استادان بقال و نانبا و آش پز و امثال آن را نیز گفته اند و آن ظرفی باشد که قیمت آنچه فروخته شود در آن گذارند و صندوقی را نیز گویند که نان در آن گ...