کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صناعت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
صناعت
لغتنامه دهخدا
صناعت . [ ص ِع َ ] (ع اِ) پیشه . کار. (غیاث اللغات ). پیشه . (منتهی الارب ). کار. (مهذب الاسماء). حرفه . صنعت . ج ، صناعات : هر کجا مردی یا زنی در صناعتی استاد یافتی اینجا [ غزنین ] می فرستاد. (تاریخ بیهقی ص 205).بدعت فاضلان منحوس است این صناعت برای ...
-
واژههای مشابه
-
صناعت کردن
لغتنامه دهخدا
صناعت کردن . [ ص ِع َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مهارت نمودن . استادی نشان دادن چنانکه بر حریف پیروز شود. غالب آمدن : چودر بازی صناعت کرد بهرام ز عرصه ، شاه بیرون رفت ناکام .نظامی .
-
صناعت ور
لغتنامه دهخدا
صناعت ور. [ ص ِ ع َ وَ ] (ص مرکب ) پیشه ور. هنرمند. آنکه صنعتی داند : و از هر جنس صناعتوران که اندر لشکر به کار آیند مهیا کرد. (تاریخ بخارا ص 84). رجوع به صناعت و صنعت شود.
-
حرف صناعت
لغتنامه دهخدا
حرف صناعت . [ ح َ ف ِ ص ِ ع َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حرف حرفت . رجوع به حرف حرفت شود.
-
واژههای همآوا
-
صناعة
لغتنامه دهخدا
صناعة. [ ص َن ْ نا ع َ ] (ع اِ) چوبهاست که وقتی بدان آب را بند کنند. (منتهی الارب ).
-
صناعة
لغتنامه دهخدا
صناعة. [ ص ِ ع َ ] (ع اِ) صناعت . پیشه . (منتهی الارب ). پیشه . کار. (غیاث اللغات ). رجوع به صناعت شود. || صناعت در عرف خاصه علمی است منوط به چگونگی عمل که منظور از آن علم عین علم است ، خواه به ادامه ٔ عمل باشد، مانند: درزیگری و امثال آن و خواه ادامه...
-
سناعة
لغتنامه دهخدا
سناعة. [ س َ ع َ ] (ع مص ) خوب و نیکو گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نیک صورت شدن . (المصادر زوزنی ).
-
جستوجو در متن
-
صناعات
لغتنامه دهخدا
صناعات . [ ص ِ ] (ع اِ) ج ِ صِناعَت . رجوع بدان لغت شود.
-
ادخیقی
لغتنامه دهخدا
ادخیقی . [ ] (اِخ ) نام کتابی از هرمس در صناعت کیمیا. (ابن الندیم ).
-
اطهاء
لغتنامه دهخدا
اطهاء. [ اِ ] (ع مص ) اطهاء مرد؛ مهارت یافتن وی در صناعت خویش . (از اقرب الموارد). زیرک و رسا گردیدن در پیشه و کار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) . || ماهر شدن در صناعت آشپزی . (از متن اللغة).
-
صناعة
لغتنامه دهخدا
صناعة. [ ص ِ ع َ ] (ع اِ) صناعت . پیشه . (منتهی الارب ). پیشه . کار. (غیاث اللغات ). رجوع به صناعت شود. || صناعت در عرف خاصه علمی است منوط به چگونگی عمل که منظور از آن علم عین علم است ، خواه به ادامه ٔ عمل باشد، مانند: درزیگری و امثال آن و خواه ادامه...
-
نیلادس
لغتنامه دهخدا
نیلادس . [ ] (اِخ ) شاگرد هرمس و او راست کتابی در صناعت کیمیا برای هرمس . (از ابن الندیم ) (یادداشت مؤلف ).