کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صموخ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
صموخ
لغتنامه دهخدا
صموخ . [ ص َ ] (ع ص )حیوان که گوش خفته دارد چون مرغ و ماهی و مار. مقابل اَذون . حیوان که لاله ٔ گوش بلند ندارد و آن تمام طیور باشد مقابل اذون : کل صموخ بیوض و کل اذون ولود.
-
جستوجو در متن
-
اذون
لغتنامه دهخدا
اذون . [ اَ ] (ع ص ) گوش ور. آنکه گوش برجسته دارد چون آدمی و آهو و ستور، خلاف صَموخ که گوش خفته است مانند مرغ و ماهی : کُل ﱡ صموخ بیوض و کل اذون ولود.
-
گوشور
لغتنامه دهخدا
گوشور. [ گوش ْ وَ ] (ص مرکب ) صاحب گوش . دارای گوش . که گوش دارد. (مؤلف ). || سامع. (مؤلف ).- امثال : گوشور یک بار خندد کر دو بار . (امثال و حکم ج 3 ص 1333). || دارای گوش بزرگ . (ولف ). اذون . آنکه گوش برجسته دارد چون آدمی و آهو و ستور خلاف صموخ ...