کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صمدی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
صمدی
لغتنامه دهخدا
صمدی . [ص َ م َ ] (ص نسبی ) منسوب به صمد. رجوع به صمد شود.
-
جستوجو در متن
-
صمدانی
لغتنامه دهخدا
صمدانی . [ ص َ م َ ] (ص نسبی ) نسبت است به صَمَد. صمدی . عالم ربانی و عارف صمدانی . رجوع به صمد شود.
-
سجود
لغتنامه دهخدا
سجود. [ س ُ ] (ع مص ) سر بر زمین نهادن وفروتنی نمودن . (منتهی الارب ) (از متن اللغة) (ترجمان القرآن ). سر بر زمین نهادن و فروتنی کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (از المصادر زوزنی ) (دهار) : از سجودش بتشهد برد آنگه بسلام زو سلامی و درودی ز تو بر جمع کرام ...
-
نعره زدن
لغتنامه دهخدا
نعره زدن . [ ن َ رَ / رِ زَ دَ ] (مص مرکب ) بانگ زدن . فریاد زدن . به بانگ بلند خطاب کردن : یکی نعره زد گیو در کارزاربه افراسیاب آن شه نامدار. فردوسی .یکی نعره زد گیو و گفت ای سران بکوشید در رزم بدگوهران . فردوسی .همی رفت گشتاسب تا پیش کوه یکی نعره ز...
-
مقتصد
لغتنامه دهخدا
مقتصد. [ م ُ ت َ ص ِ ] (ع ص ) میانه رو درنفقه ٔ عیال ، یعنی نه مسرف نه تنگ گیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || میانه رو. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آنکه از افراط و تفریط بپرهیزد. آنکه میان سابق و ظالم باشد، چه ظال...