کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صلیح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
صلیح
لغتنامه دهخدا
صلیح . [ ص َ ] (ع ص ) نیک . (منتهی الارب ).
-
واژههای مشابه
-
بنی صلیح
لغتنامه دهخدا
بنی صلیح . [ ب َ ص ُ ل َ ] (اِخ ) حکامی که از سال 429 تا 495 هَ . ق . در صنعا حکومت کرده اند. علی بن محمد الداعی مؤسس سلسله ٔشیعی مذهب بنی صلیح در سال 429 هَ . ق . خود را در شهر مسار مستقل اعلام نمود و زبید را هم بعد از مرگ نجاح در تاریخ 454 هَ . ق ...
-
واژههای همآوا
-
سلیح
لغتنامه دهخدا
سلیح . [ س ِ ] (ع ، اِ) سلحشور است که مستعد قتال و جدال و شخص سلاح بسته و مقدمةالجیش باشد. (برهان ) (ناظم الاطباء). || اماله سلاح . (آنندراج ) (غیاث ). عربی ممال سلاح به معنی ابزار جنگ است . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). آلت جنگ : خروشان و کفک افکنان...
-
سلیح
لغتنامه دهخدا
سلیح .[ س َ ] (از ع ، اِ) سلاح و ساز جنگ . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
صلیحی
لغتنامه دهخدا
صلیحی . [ ص ُ ل َ ] (ص نسبی ) نسبت است به صلیح که نام جد این خاندان است . (از الانساب سمعانی ).
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) المکرم . دومین از امرای بنی صُلیح در صنعا. (473 - 484 هَ . ق .).
-
ابوحمیر
لغتنامه دهخدا
ابوحمیر. [ اَ ح ِ ی َ ] (اِخ ) سبا المنصور. سومین و آخرین از امرای بنی صلیح در صنعا (از 484 تا 492 هَ . ق .).
-
ابوالحسن
لغتنامه دهخدا
ابوالحسن . [ اَ بُل ْ ح َ س َ ] (اِخ ) علی بن محمد صلحیی ، اولین ِ امراء بنی صلیح در یمن . رجوع به علی بن محمدبن علی ... شود.
-
ابوکامل
لغتنامه دهخدا
ابوکامل . [ اَ م ِ ] (اِخ ) علی بن محمدبن علی الصلیحی ، داعی . مؤسس سلسله ٔ سبعیه ٔ بنی صلیح در صنعا و زبید و دیگر نواحی یمن . و ابن خلکان کنیت او را ابوالحسن آورده است . رجوع به علی بن محمد... شود.
-
آل نجاح
لغتنامه دهخدا
آل نجاح . [ ل ِ ن َ ] (اِخ ) طائفه ای از سلاطین اسلام که در زبید مدتی حکم رانده اند (412-553 هَ .ق .). سرسلسله ٔ آنان نجاح مملوک حبشی مرجان از ملوک بنی زیاد بود و در زمان او در زبید حکومت میکرد و در سال 454 طائفه ٔ بنی صُلیح شهر زبید را تصرف کردند ول...
-
صلحاء
لغتنامه دهخدا
صلحاء. [ ص ُ ل َ ] (ع ص ، اِ) صلحا. ج ِ صلیح ، بمعنی صالح : قاضی مکران را با چند تن از صلحا و اعیان رعیت به درگاه فرستاد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 242).زیشان بهر اقلیم یکی بنده و بابی است کو را به صلاح گُرُهی کز صلحااند. ناصرخسرو.یکی از صلحای لبنان که م...
-
جبله
لغتنامه دهخدا
جبله .[ ج ِ ل َ ] (اِخ ) (ذو...) یاقوت آرد: شهری است در یمن که در زیر جبل صَبِر قرار گرفته و آن را «ذات النهرین » نامند. این شهر از حیث نزهت و پاکیزگی از بهترین شهرهای یمن است . علی بن محمدبن زیاد مازنی گوید ذوجبلة تحت فرمانروایی منصوربن مفصل یکی از ...